مسجدی که امام در قم در آن درس خارج می گفتند، مسجد سلماسی بود. مسجد ساده ای که کف آن با زیلوهای نازکی فرش شده بود و بخصوص در زمستان سرد نشستن روی آن واقعاً نوعی ریاضت به حساب می آمد. روزی طلاب با هم گفتند این درست نیست که امام نیز همانند ما روی زیلوی نازک و سرد بنشینند. لذا، یکی از طلبه ها برخاست و قبل از اینکه امام بیاید عبای پشمی خود را تا کرده و در جایی که ایشان می نشستند پهن کرد. همه از این کار خوشحال بودیم، اما همین که ایشان وارد مسجد شدند و برای نشستن به جای مخصوص خود رفتند و آن عبا را پهن دیدند با ناراحتی آن را جمع کرده به کناری گذاشتند و مانند هر روز مثل دیگران روی زیلو نشستند و آثار ناراحتی تا پایان درس در چهره ایشان هویدا بود.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 142.
راوی: حجه الاسلام رسولی محلاتی.