یادداشت

بگذارید من بمیرم‏

روزی گروه زیادی از اقشار مختلف مردم با امام ملاقات داشتند. وقتی امام وارد‏‎ ‎‏حسینیه جماران شدند مردم شروع به ابراز احساسات و شعار دادن کردند. امام بدون‏‎ ‎‏توجه به احساسات مردم به طبقه بالای حسینیه خیره شده بودند چون احساس می کردند‏‎ ‎‏که تغییری در وضع حسینیه پیش آمده است. چند لحظه ای بدین منوال گذشت تا اینکه‏‎ ‎‏امام متوجه مردم شده به ابراز احساسات آنها پاسخ دادند و ملاقات تمام شد و مردم‏‎ ‎‏رفتند. بعد از ملاقات همین که وارد اتاقشان شدند با عصبانیت فرمودند «در حسینیه چه‏‎ ‎‏کار می کنید؟» آقای رسولی و صانعی گفتند آقا طبقه بالای حسینیه را گچ کاری‏‎ ‎‏می کنیم. امام با عصبانیت فرمودند: «بگذارید من بمیرم و شما بدون اجازه ام این کار را‏‎ ‎‏بکنید. تا زنده هستم حق ندارید بدون اجازه من در محدوده زندگیم کاری انجام‏‎ ‎‏بدهید.» ما همان موقع کار را تعطیل کرده و به گچکار گفتیم دست نگهدارید که از این‏‎ ‎‏به بعد ادامه کار حرام است و این محل هنوز به صورت نیمه کاره باقی مانده و قابل‏‎ ‎‏ مشاهده است. 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 146.

راوی: حجه الاسلام انصاری کرمانی.



بگذارید من بمیرم‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: