یادداشت

این را به گربه بده‏

در نیمروزی داغ در خانه امام بساط ناهار برپا کرده بودند. ناهار امام آبگوشت‏‎ ‎‏بدون چربی بود. غذایی ساده مخصوص رادمردی بزرگ که سادگی جزو زندگی روزمره‏‎ ‎‏او بود. در یک کاسه کمی آبگوشت ریخته بودند و در کاسه ای دیگر مقداری برنج پخته‏‎ ‎‏بود. امام قاشق اول را که به دهان بردند ناگهان صدای گربه ای در حیاط خانه پیچید.‏‎ ‎‏گربه بوی غذا را فهمیده بود. امام صدای گربه را که شنید فرزندش حاج احمد آقا را‏‎ ‎‏صدا کردند و بعد گوشت آبگوشت را از کاسه بیرون آورده به ایشان گفتند: «احمد، این‏‎ ‎‏را به گربه بده» ایشان پاسخ دادند: «آقا گربه سیر است» امام فرمودند: «اگر سیر بود به‏‎ ‎‏حیاط نمی آمد» حاج احمد آقا با شنیدن این حرف گوشت را به حیاط برده جلوی گربه‏‎ ‎‏ انداخت. امام پس از اینکه مطمئن شدند که گربه غذا خورده شروع به غذا خوردن‏‎ ‎‏کردند. 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 208.

راوی: ندارد.



این را به گربه بده‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: