یادداشت

دیگر نگو‏

پس از فاجعه خونین مکه خدمت امام مشرف شدم. سلام کردم. آقا فرمودند: «تو‏‎ ‏در جریان مکه بودی؟» گفتم بله. فرمودند: «پس بنشین اینجا.» نشستم و شروع کردم به‏‎ ‎‏تعریف ماجرا تا رسیدم به این نکته که یک عده پیرمرد و پیرزن داخل یک ماشین‏‎ ‎‏بلندگودار بودند و شعار می دادند. پلیس سعودی آمد و ماشین آنها را گرفت و یکی یکی‏‎ ‎‏اینها را از ماشین بیرون می کشید و با چماق محکم به سر آنها می زد و آنها هم در جا‏‎ ‎‏نقش زمین می شدند و تعدادی همانجا شهید شدند. تا این را گفتم آقا خیلی ناراحت‏‎ ‎‏شدند و گفتند: «دیگه نگو.» 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 218.

راوی: سید رحیم میریان.



دیگر نگو‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: