خواهرم که در نجف خدمتکار امام بود برایم تعریف می کرد که یک روز موشی را در آشپزخانه منزل امام به طور زنده گرفتیم. امام که متوجه قضیه شدند سفارش پشت سفارش می کردند: «نکند آن را بکشید. موش را نکشید. ببرید بیندازید توی کوچه ولش کنید. مبادا موش را بکشید.»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 219.
راوی: عیسی جعفری.