وقتی امام از قضیه شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی مطلع شدند ما چند نفر در خدمت ایشان بودیم و بنا کردیم زار زار گریه کردن؛ اما به امام که نگاه کردیم دیدیم یک حال بهتری دارند و ابداً اشکی از چشم ایشان سرازیر نیست. قبلاً من از کسی شنیده بودم که اگر به کسی مصیبت سختی عارض بشود باید گریه کند و الا سکته می کند. بلند شدم و به آقای فرقانی که صدای خوبی داشت و مصیبت هم می خواند گفتم شما بلند شوید و مقداری مصیبت بخوانید شاید امام گریه کنند و از این حالت بیرون آیند. ایشان هم شروع کرد به مصیبت خواندن و اشعار فارسی و عربی متعددی در مورد حضرت علی اکبر خواند که هر کسی را به گریه می انداخت. ایشان حدود بیست دقیقه شعر و مصیبت علی اکبر خواند اما از چشم امام حتی یک قطره اشک نیامد با وجود اینکه همه شاهد بودیم که به مجرد اینکه کسی مصیبت می خواند امام دستمالشان را از جیبشان بیرون می آوردند و های های گریه می کردند.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 246.
راوی: آیت الله خاتم یزدی.