بعد از نپذیرفتن ورود ما توسط کویت، به عراق مراجعت کردیم. خود من بیش از ده ساعت رانندگی کرده و کاملاً خسته و کوفته و اعصابم خرد بود، عراق هم از پذیرفتن ما امتناع کرد، من از فرط خستگی کم مانده بود که گریه ام بگیرد، به سختی خودم را کنترل می کردم و در همان حال به مامور عراقی گفتم قریشیان پیامبر اسلام را خیلی آزار دادند و وقتی هم پیامبر به طائف مهاجرت فرمودند، آنجا هم آزارشان دادند و ناچار شدند دوباره به مکه برگردند، ولی بالاخره به مدینه هجرت کردند و پیروز شدند و فاتحانه برگشتند، مطمئن باشید امام ما هم پیروز می شود مرد عراقی پس از شنیدن این حرف متعجب و حیرت زده شد. و حالا که آن خاطرات به یادم می آید خدا را سپاس می گویم که ما را نصرت داد.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 252.
راوی: حجه الاسلام دعائی.