وقتی قرار شد امام به کویت نروند و مقصد پاریس باشد، به دلایل امنیتی می بایستی این خبر مخفی می ماند و به همین دلیل ما در آنجا روزهای بحرانی را پشت سر گذاشتیم. شب آخر که قرار شد عده ای از اصحاب خاص امام با ایشان حرکت کنند من خیلی مضطرب بودم و خوابم نمی برد. بلند شدم و نشستم. دیدم آقا هم که معمولاً آن وقت شب بیدار هستند نشسته اند. وقتی دیدند بیدار شدم به آرامی به من گفتند: «بخواب». سحر که امام قصد حرکت داشتند تمام اهل خانه حالت واقعاً عجیبی داشتند، نفس از سینه هیچ کس بیرون نمی آمد، انگار هیچ کس در خانه نبود. تنها کسی که خیلی آرام بود امام بود، ایشان از ما خداحافظی کردند و با اخوی رفتند.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 253.
راوی: فریده مصطفوی.