از پرواز هواپیمایی که ما را از عراق به فرانسه می برد دو سه ساعت می گذشت که ما متوجه شدیم در طبقه دوم هواپیما زندانی شده ایم. چرا که وقتی یکی از ما تصمیم گرفت در همان طبقه به دستشویی برود یکی از سه نفری که از ما محافظت می کردند بلند می شد و او را تعقیب می کرد. برای اینکه یقین کنیم درست فهمیده ایم که ما را زندانی کرده اند یا نه، مرحوم املایی بلند شد تا گشتی در طبقه اول بزند، نگذاشتند و او برگشت. بحث و گفتگو بین ما که همراه امام بودیم شروع شد که یا می خواهند ما را سر به نیست کنند یا بدزدند یا خیال زندانی کردن ما را در کشوری دارند و از این قبیل موارد. اما امام از شیشه پنجره هواپیما پایین را نگاه می کردند، انگار اصلاً در چنین سفر حساسی نیستند.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 253.
راوی: سید احمد خمینی.