یادداشت

حس کردم امام از دستمان رفت‏

شاید عکسی از امام را دیده باشید که ایشان در مراسم بهشت زهرا عمامه به سر‏‎ ‎‏ندارند. این عکس متعلق به همین لحظه است که بر اثر ازدحام فوق العاده جمعیت،‏‎ ‎‏ عمامه از سر امام افتاد. در این حالت من نگران حال امام بودم که خدای نکرده بر اثر‏‎ ‎‏فشار جمعیت دچار صدمه نشوند، هر چه که فریاد می زدم کسی گوش نمی داد. لذا‏‎‏ برای یک لحظه احساس کردم امام از دستمان رفت. امام را از این سو به آن سو‏‎ ‎‏ می کشاندند ولی آرامشی در چهره امام بود که گویا تسلیم خدا شده است، ولی ناگهان‏‎ ‎‏ دیدم قدرتی امام را از میان جمعیت بیرون کشید که من هرچه قدر فکر می کنم این چه‏‎ نیرویی بود به چیزی جز نیروی الهی نمی رسم. 

منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 259.

راوی: حجه الاسلام ناطق نوری.



حس کردم امام از دستمان رفت‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: