در ابتدای جنگ برای حفظ بیت امام در نه نقطه از اطراف جماران ضد هوایی کار گذاشته بودند یک شب که برای نماز مغرب به مسجد جماران می رفتم، همه آنها برای اولین بار با هم شروع به آتش کردند. چون تا آن موقع صدای ضد هوایی نشنیده بودم سراسیمه خودم را به بیت رساندم، چون پزشکان هر صدای غیرمترقبه ای را برای قلب امام مضر می دانستند. وقتی آمدم دیدم خانواده امام اصرار دارند که امام را به زیرزمین حسینیه ببرند ولی ایشان به آنها می فرمودند که شما بروید، مساله ای نیست. نترسید! وقتی من به جلوی حسینیه رسیدم ضد هواییها خاموش شده بودند. امام را دیدم که با خندۀ ملیحی به من فرمودند: «شما هم ترسیدید؟ این که چیزی نیست نگران نباشید.»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 274.
راوی: حجه الاسلام امام جمارانی.