یادداشت

جذبه خاصی داشتند‏

یکی از خاطرات گرانبهای زندگی من همجوار بودن در نزدیکی بیت امام است. از‏‎ ‎‏طفولیت و زمانی که تقریباً خودم را شناختم، ساکن محلۀ «یخچال قاضی» شهرستان‏‎ ‎‏خون و قیام قم، محلی که بیت معظم له در آن واقع است، بودم. خاطرات من از امام‏‎ ‎‏مربوط به قبل از قضایای خرداد سال 1342 است. ‏‏‏شاید به خاطر کودکی و سن کم خود در آن زمان، کاملاً نتوانم به بیان عظمت‏‎ ‎‏شخصیت امام، با آن همه ظرافتها و ویژگیهای معنوی و الهی خاص بپردازدم، ولی در‏‎ ‎‏همان ایام طفولیت، ابعاد روحانی وجود مبارک ایشان، چنان در جان و دلم نفوذ داشت‏‎ ‎‏که در سالهای بعدی زندگی، الگوی تمام عیاری برایم شد. این شخصیت عظیم حتی‏‎ ‎‏در جزیی ترین موارد، مسایل شرعی را شدیداً مراعات می کردند و مراقب مسایل‏‎ ‎‏اجتماعی بودند. در آن زمان که من کودکی بیش نبودم، امام جذبه و وقار خاصی‏‎ ‎‏داشتند، به عنوان نمونه ما هیچ گاه نمی توانستیم مستقیم به چشمان آن حضرت نگاه‏‎ ‎‏کنیم و قدرت نظر انداختن مستقیم به چشمهای آن وجود مبارک را نداشتیم. این خود‏‎ ‎‏مساله ای بود، با وجود آنکه در اماکن عمومی و معابر و مساجد غالباً با معظم له برخورد‏‎ ‎‏داشتیم، امّا هیچ گاه توان آنکه با این بزرگوار صحبتی کرده و یا در مقابل ایشان سخنی‏‎ ‎‏بگوییم، نداشتیم. ما بچه ها غالباً از سر و صدای شاگردان امام که در حال عبور‏‎ ‎‏معظم له از کوچه، از ایشان سوال می کردند متوجه حضور آقا می شدیم. چنانچه مشغول‏‎ ‎‏بازی یا صحبت بودیم، صحبت و بازی خود را قطع می کردیم و در گوشه ای‏‎ ‎‏می ایستادیم و وقتی که امام به ما می رسیدند سلام می دادیم.

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 315.

راوی: حسین شهرزاد.



جذبه خاصی داشتند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: