وقتی در قم خدمت امام رسیدم و خواهش کردم چون امکانات ما در تهران خیلی بیشتر است خوب است که برای معالجه تشریف بیاورند تهران، ایشان قبول کردند، من هم قول دادم که به عنوان طبیب و هم به عنوان پرستار در خدمت ایشان باشم. وقتی به بیمارستان قلب رسیدیم به علت شرایط بدی که از نظر پرستاری و رعایت ضوابط شرعی در بیمارستان قلب، در آن زمان وجود داشت، ایشان مرا صدا زده و گفتند: «پرده را بکش!» من و ایشان تنها بودیم، گفتند: «فقط شما بیایید مرا ببینید».
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه 384.
راوی: دکتر حسن عارفی.