روزی یکی از دوستان و شاگردان امام به بنده پیشنهاد کرد خدمت ایشان بروم بلکه موافقتشان را برای چاپ رساله بدست آورم. اول صبح بود که وارد بیرونی امام شدیم. امام روی زیلویی نشسته بودند. دوست بنده مطالبی راجع به اینکه جامعه امروز به وجود شما نیازمند است بیان می کردند. ایشان از کثرت و علاقه و اعتقاد جمله ای گفتند که شاید در آن غلوّ بود. به یاد دارم که رنگ مبارک امام یک مرتبه سرخ شد. فرمودند: «خیر، اینطور نیست که اسلام بستگی به من داشته باشد».
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 238.
راوی: آیت الله توسلی.