یادداشت

اسباب زحمت شدم ‏

شبی که قرار بود امام به مدرسه رفاه تشریف ببرند به لحاظ ازدحام بیش از حد‏‎ ‎‏جمعیت در منزل یکی از اقوامشان رفته بودند ساعت حدود ده شب که امام را از در‏‎ ‎‏پایین مدرسه رفاه وارد مدرسه کردند، بچه ها یک دفعه بهت زده امام را در مقابل خودشان‏‎ ‎‏دیدند. ایشان مقداری برای بچه ها صحبت کردند و در اطاق خودشان قرار گرفتند. از‏‎ ‎‏آن زمان من در مدرسه علوی در خدمت امام بودم و گهگاهی افتخار این را داشتم که‏‎ ‎‏اطراف اطاق ایشان را کنترل بکنم و یکی از بهترین ساعات عمر من نیمه شبی بود که‏‎ ‎‏امام برای وضو گرفتن و برای فریضۀ صبح آماده می شدند. در اطاق حضرت امام باز‏‎ ‎‏شد، و من که خودم از خانواده روحانی و بزرگ شده در بیت روحانیت هستم هرگز هیچ‏‎ ‎‏روحانیی را آنقدر منظم ندیدم که نیمه شب، عمامه به سر و محاسن شانه کرده، آستینها‏‎ ‎‏را بالا زده برای وضو بیایند بیرون. من ناگهان ایشان را که دیدم شوکه شدم و سلام کردم‏‎ ‎‏امام دعا نموده و فرمودند: «من اسباب زحمت شدم» و من گفتم شما برای سی و شش‏‎ ‎‏میلیون رحمت هستید. ایشان دعا کردند و آن دعا همیشه در گوش من طنین انداز‏‎ ‎‏است.‏‏ 

منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 244.

راوی: احمد ناطق نوری.



اسباب زحمت شدم ‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: