در مدرسۀ رفاه، امام در اتاقی خلوت کرده بودند. من نمی دانستم ایشان در کدام اتاق تشریف دارند. در یکی از اتاقها را زدم و گفتم: چه کسی در این اتاق است؟ شنیدم که از پشت در صدا آمد: بندۀ خدا. من متوجه شدم امام عزیز است ولی ابهت و جلال امام به من اجازه نمی داد تا وارد اتاق شوم و عرض ادب کنم.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 248.
راوی: جواد صفویان.