یادداشت

جریان آن شکایت از من چه شد؟‏

در دو مورد که الان نظرم هست امام خیلی قاطعانه نظر دادند. یکی مساله عملیات‏‎ ‎‏مرصاد بود که امام در آنجا قاطعانه وارد شدند. دوم کسی که از امام شکایت کرده بود که‏‎ ‎‏شما به من ضرر زده اید و باید جبران کنید. این شکایت در دادگستری بدست نمی دانم‏‎ ‎‏کدام حلال زاده ای افتاده بود که او هم برای امام ابلاغ فرستاده بود که جناب آقای‏‎ ‎‏روح الله مصطفوی، شما ساعت فلان به دادگاه بیایید از شما شکایت کرده اند و شما‏‎ ‎‏توضیح بدهید یا وکیل تان را بفرستید توضیح بدهد. از بیت امام به من تلفن کردند که‏‎ ‎‏این چیست؟ گفتم نمی دانم بفرستید ببینم چیست. وقتی فرستادند دیدم بنده خدایی که‏‎ ‎‏شکایت کرده یک خرمشهری است، شکایت کرده از امام که شما نود و چند هزار تومان‏‎ ‎‏باید به من بدهید، یا نهصد و چند هزار تومان باید به من بدهید. (مبلغ ادعایی او زیر‏‎ ‎‏یک میلیون بود.) توضیحی که داده بود این بود که خرمشهر مورد تهاجم صدامیان بود و‏‎ ‎‏ما اسباب و اثاثیه مان را جمع کرده بودیم و می خواستیم از شهر برویم ولی شما گفتید‏‎ ‎‏رفتن از شهر خلاف شرع است و ما ماندیم و عراقی ها آمدند و کوبیدند و آن اثاثیه‏‎ ‎‏همه اش از بین رفت لذا حالا شما باید پول آن را بدهید. من به رئیس دادگستری آن‏‎ ‎‏وقت گفتم آیا این قابل طرح است؟ اصلاً قابل تعقیب است؟ شکایت است؟ گفت‏‎ ‎‏والله من خبر ندارم. بنده خدایی نوشته و داده دست دادیار، او هم نوشته داده به مامور. او‏‎ ‎‏هم آورده به بیت امام داده است. از نظر ما این اصلاً قابل تعقیب نبود. نه از این جهت‏‎ ‎‏که مربوط به امام بود، بلکه به این دلیل که این اصلاً شکایت نیست. کسی مساله ای‏‎ ‎‏گفته اینهم عمل کرده متضرر شده حالا آمده بعد از مدتی وقتی امام از من پرسید آن‏‎ ‎‏شکایت چه شد؟ گفتم جریانش این بود. امام فرمودند یک چیزی می گفتید می دادیم‏‎ ‎‏به ایشان. گفتم که آقا اگر به این عنوان از شما پول بگیرند و مشهور بشود یک کسی‏‎ ‎‏شکایت کرده آنهم شکایتش این بوده و امام خسارت او را داده، شما از عهده‏‎ ‎‏برنمی آیید چون تمام مناطق جنگی شاکی شما می شوند و شما باید به همه آنها هم پول‏‎ ‎‏بدهید. شما اجازه بفرمایید یک چیزی برایش بدهند. امام این را پسندیدند. ایشان تا‏‎ ‎‏اینجا دنبال قضیه بود. به جای اینکه بگوید این فلان، فلان شده کیست؟ این مامور‏‎ ‎‏کیست؟ که این را برای من آورده یا مثلاً حالا او نفهمیده شکایت مرا کرده یا این مامور‏‎ ‎‏کی بود که این کار را کرد؟ برعکس، امام پرسیدند شکایت چی شد؟ کجا رفت؟ منتظر‏‎ ‎‏بود که مثلاً محکوم بشود پول را از او بخواهیم و به آن فرد بدهد.‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 318.

راوی: آیت الله موسوی اردبیلی.



جریان آن شکایت از من چه شد؟‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: