یادداشت

خودشان آمدند و در را باز کردند‏

ساواکیهایی که در مدرسه به صورت ناشناس حضور پیدا کرده بودند، بعد از اینکه خود را فاتح دیدند، به خیابانها ریختند. آنها در حالی که شعار «جاوید شاه» می دادند، در خیابانها راه می رفتند و وحشت عجیبی را در‏‎ ‎‏دلها افکنده بودند. به طوری که هیچ کس جرات نفس کشیدن نداشت. مقصد آنها دبیرستان حکیم نظامی بود که حکم مرکز آنها را داشت. این دبیرستان در نزدیکی منزل امام واقع شده بود. در این اثنا به ذهن بعضی از اطرافیان امام رسید که ممکن است این افراد به طرف منزل امام بیایند. از این رو بعضیها صلاح را در این دیدند که در منزل را ببندند و از پشت هم بر آن قفل بزنند تا به شکلی مانع‏‎ ‎‏ورود ساواکیها به منزل بشوند. بعضیها هم موضوع آمدن ساواکیها را به امام گزارش دادند و گفتند که اینها با شعار دادن و اسلحه به دست گرفتن چه کارهایی انجام داده بودند. وقتی امام از جریان کارهای ساواک و نیز بستن در خانه مطلّع شدند، بدون اینکه به کسی حرفی بزنند از اتاق بیرون آمدند و پایین رفتند و در منزل را باز کردند. حتی دو لنگه در را باز گذاشتند و خودشان هم به اتاقی‏‎ ‎‏که در نزدیک در بود رفتند و در آنجا نشستند. صدای ساواکیها و شعارهایشان لحظه به لحظه نزدیکتر می شد، ولی امام بدون آنکه در چهره شان ترسی به چشم بخورد، نشسته بودند، گویا از اینکه هزار نفر به خانه بریزند و آنچه می خواهند انجام دهند، هیچ هراسی به دل نداشتند. 

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 78.

راوی: آیت الله فاضل لنکرانی.



خودشان آمدند و در را باز کردند‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: