بعد از ماجرای مدرسه فیضیه بود که آقایان مراجع در خانه مانده بودند خدمت امام رسیدم به من فرمودند: می روی و به شریعتمداری، گلپایگانی و آقایان دیگر می گوئی من اعلامیه خواهم داد. شما هم بدهید. اگر دیدید آنها می گویند اعلامیه مستقل نمی دهیم بگو که پای اعلامیه مدرسه و حوزه را امضاء کنند. اگر هم نه بگوئید لااقل اگر اعلامیه نمی دهید و امضا نمی کنید مطلب ما را تایید کنید. آن روز آیت الله گلپایگانی در اثر بودن در مدرسه فیضیه عارضه ای داشتند و کسل بودند و نمی شد با ایشان ملاقات کرد. ولی من با شریعتمداری ملاقات کردم و پیام امام را به او گفتم. او هم گفت هیچ صلاح نیست. به ایشان بگوئید اگر هم می خواهید اعلامیه بدهید از زبان خودتان نباشد (البته اگر اعلامیه به قلم خودشان نبود و به قلم یک طلبه بود که دولت برای آن حساب باز نمی کرد) ظهر بود و اذان می گفتند که من نزد امام رفتم. معمولاً ایشان اول ظهر نماز می خواندند. ولی سپرده بودند که: خزعلی هر وقت آمد در را بازکنید. رفتم و گفتم: آقا جریان این شد، فرمودند: بر من واجب است اعلامیه بدهم. در برابر بعضی سردیهایی که دیده بودند این جمله را فرمودند و آن اعلامیۀ معروف را دادند که: شاه دوستی یعنی غارتگری.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 82.
راوی: آیت الله خزعلی.