جمعیت فراوانی در خانۀ امام نشسته بودند. دست و پا شکسته ها را می آوردند و جمعیت گریه می کردند. تقریباً تنها کسی که گریه نمی کرد و با یک چهرۀ برافروخته و روشن و مصمّمی صحبت می کرد خود امام بودند که مرتب می فرمود: اینها هزاران مبلّغ برایمان درست کردند و ما را به طرف مقصدمان می کشانند برای اینکه اگر ما می خواستیم اعلامیه بدهیم و فجایع اینها را بگوییم چقدر باید کار می کردیم امّا اینها خودشان عملاً به این همه مردم شهرستانی نشان دادند که جانورهای درنده ای هستند لذا مرتب مردم که شهامت داشتند می آمدند و رفت و آمد می کردند. امام نشسته بودند و لاینقطع صحبت می کردند و می گفتند بروید به شهرستانها و جنایاتی که دیدید به مردم بگویید و ما نیاز به اطلاعیه و اعلامیه نداریم.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 85.
راوی: کروبی.