یادداشت

بدبخت نکن‏

خبر کشتار مدرسه فیضیه که به امام رسید تصمیم گرفتند به صحن بروند و فرمودند باید آبروی اینها ریخته شود. هر کس سعی بر این داشت که به نحوی از رفتن امام جلوگیری کند ولی موفق نمی شدند. لذا دست به دامان آقای لواسانی زدیم و حتی در منزل را بستیم که باعث ناراحتی امام شد و دستور فرمودند که حتماً در منزل باید باز باشد. آنروز گذشت و امام مترصد بودند بهر نحوی که شده مردم را در مدرسه فیضیه جمع کنند و فجایع فیضیه را به گوش جهانیان برسانند به همین جهت سخنرانی روز عاشورای سال 1342 انجام شد و همانجا بود که فرمودند: «اگر می خواستند با سیدالشهداء بجنگند با بچه های 13 ساله چه کار داشتند؟ حکومت بنی امیه می خواست اساس را از بین ببرد. اینها هم که حمله کرده اند به مدرسه فیضیه با اساس اسلام مخالفند» و سپس لبه تیغ را مستقیم به طرف شاه کشانده و فرمودند: «تو 47 سال از عمرت می گذرد. اگر دیکته می کنند، دستت می دهند، نخوان. من به تو نصیحت می کنم کاری نکن که وقتی از کشور بیرونت کردم، مردم همانطور خوشحال شوند که در هنگام بیرون کردن پدرت خوشحالی کردند، نکن بدبخت، نکن و... »‏‎.

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 92.

راوی: دکتر محمود بروجردی.



بدبخت نکن‏؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: