امام مقدس واقعی را دوست می داشتند. آنچه موجب ناراحتی ایشان شده بود، مقدس مآبی بود. کسانی که سطح فهم و آگاهیشان کم بود، ولی در پوشش ظاهر تقدس و تقوا اهداف خود را دنبال می کردند و مانع اموری می شدند که نسبت به آنها آگاهی نداشتند. امام کسی بودند که در تمام دوران نهضت، از برخوردهای این قبیل افراد زجر کشیده بودند. آن جریان آقا مصطفی را که ایشان در پیامشان نقل کردند، بخشی از این آزار و اذیتها بود. سال اولی بود که به قم آمده بودم. یک روز تابستان با مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی که هنوز طلبه نشده بود و پالتوی نخودی رنگی به تن کرده بود از مدرسه فیضیه به مدرسه دارالشفا رفتیم و حاشیه عروه را با هم مباحثه می کردیم حین صحبت ایشان تشنه شد و بطرف کوزه آبی که در یکی از حجره ها بود رفت و از آن آب خورد شیخ محترمی که در آن حجره بود و بعدها از ارادتمندان امام شد تا این صحنه را دید پرسید تو سید حاج آقا روح الله هستی. وقتی حاج آقا مصطفی پاسخ مثبت داد او گفت پس باید بروم این کوزه را آب بکشم چون پدرت درس فلسفه می گوید! قضیهٔ تعطیلی تفسیر قرآن (پس از انقلاب) امام که چند جلسه بیشتر برگزار نشد، به خاطر مخالفتهای بعضی از آقایان علما و مراجع بود، فشارها از مشهد بود. به یکی از آقایان که شخصیت بزرگواری بود، پیام دادند که خدمت ایشان بیاید. یا در قضیهٔ شطرنج، عده ای از اینها به مخالفت با امام برخاستند. و به دفتر تلفن می کردند و این طرف و آن طرف مطالبی را علیه امام می گفتند.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 180.
راوی: آیت الله توسلی.