قضیهٔ سفر فرح (همسر شاه سابق) به عراق برای بعضی از فضلای ایرانی که در عراق بودند خیلی سخت بود. لذا به اتفاق آقای مرحوم میرزا حبیب الله اراکی و شیخ محمود قوچانی پیش امام رفتیم کسی دیگر با ما نبود. پس از احوالپرسی امام را خیلی نگران دیدیم. تعارف زیادی هم با ما نکرد. بعد از چند تعارف امام، رو کرد به ما و فرمود آن آقا هم ملاقات داشتند با فرح. این جمله امام برای من خیلی عجیب بود چون حتی یکبار در مجالسی که شاهد بودم ندیده بودم که ایشان ابتدا به ساکن از کسی گله بکنند یا چیزی بگویند. مرحوم آقای اراکی که خواست قدری مطلب را توجیه کند گفت بله، لکن شاید ایشان از سفر فرح به عراق خبر نداشته اند و اینها یک دفعه بر او وارد شده اند. امام فرمود: آقا، من خبر موثق دارم که یک ماه قبل از ملاقات، آمدن فرح را به ایشان خبر داده اند و رضایت این آقا را هم گرفته اند و بعد هم که فرح می خواسته از بغداد به کوفه بیاید آنجا را برای استقبال از فرح آب و جارو کرده اند و شیرینی و میوه های متنوع و مختلفی هم در مجلس حاضر بوده است. اما افسوس من در این است که از قدیم الایام این روشنفکران همیشه اشکال به روحانیت می کرده اند که شاهان و پولداران طرفدار آنها هستند و آنها هم طرفدار اینها هستند. و من زحمت زیادی کشیدم که این معنا را از ذهن جوانها بیرون بیاورم که قدری هم موفق شدم اما چه کنم که ایشان همهٔ زحمتهای ما را به باد داد. ولی من مایوس نمی شوم و به مبارزات خودم ادامه می دهم. بعد امام فرمودند: ایشان یک کار دیگری هم کرده قضیه این است که یک جوان قمی پیش ایشان آمده به تصور اینکه این آقا اهل مبارزه است و اظهار کرده که برادر من در درگیریهای دانشگاه تهران و حمله عمال شاه به دانشگاه کشته شده است و آقای خویی جواب داده که برادرت خریت کرده است. چرا رفته اینکار را بکند که کشته بشود؟! با توپ و تانک که نمی شود با دست خالی جنگید! امام این گله ها را خیلی با نگرانی می فرمودند.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 199.
راوی: آیت الله خاتم یزدی.