وقتی نهضت داشت اوج می گرفت، اعلامیهٔ اول امام برای اتمام حجت به شاه نرم بود. ولی بعد ایشان دیدند که با نرمی نمی توان با اشخاص درشت برخورد کرد. به همین دلیل قدم به قدم درشتی و با صراحت حرف زدن را بیشتر کردند و کم کم نهضت اوج گرفت و در مردم بیداری پدید آمد. بخصوص جوانها مطالب را زود گرفتند و در همان اوایل زود به جوش آمده بودند. این رفتار جوانها به نظر با اخلاق آرام بزرگان خانه مثل پدرها سازگار نمی آمد و پدران گاه آزرده می شدند. یک روزی پدری دست پسر خود را گرفت و به محضر امام آمد و گفت آقا شما ایشان را نصیحت کنید که یک مقدار معتدل حرکت کند که نظم و آرامش خانه به هم زده نشود. امام نظرات پدر را شنیدند، نظرات پسر را هم گوش کردند، بعد بجای آنکه به پسر نصیحت کنند به پدر عتاب کردند که: جوانها راه خودشان را یافته اند، چرا مانع می شوید؟ چرا نمی گذارید به راه خودشان بروند و از این خمودگی بدر آیند، از این رخوتی که از غرب به شما تحمیل شده بدر آیند. جوانها دارند درمی آیند شما هم سد راه و مانع سیر نشوید.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه 221.
راوی: آیت الله خزعلی.