یک روز اوایل صبح، امام زیر کرسی مشغول مطالعه بودند، دو نفر که آنها را می شناختیم و افراد صالحی نبودند وارد شدند. می خواستند در رابطه با قضایای روز خدمت امام برسند. از آقا کسب اجازه کردیم، فرمودند: «بیایند». آمدند و نشستند. امام از آنها پرسیدند: «از کجا می آیید؟» گفتند: از تهران. فرمودند: «از تهران چه خبر؟» گفتند: هیچ خبری نبود و اوضاع آرام بود. یکمرتبه امام با صدای بلند به آنها فرمودند: «شما روحانی هستید؟ قیامت سرتان نمی شود؟ مگر دیروز آقای خوانساری را در بازار کتک نزدند؟ شما می گویید هیچ خبری نبود. خجالت بکشید.
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد پنج، صفحه 39.
راوی: آیت الله توسلی.