نظم و برنامه جزء لاینفک زندگی این مرد بزرگ تاریخ بود. نمی شد یکبار سراغ اورا بگیری مثلا بگویند که برای تجدید وضو رفته است. وضوی ایشان وقت و زمان خودش را داشت و آنان که در معیت او و بیتش بسر می بردند، از آن آگاه بودند. پنج نفر از آقایانی که از آمریکا برای دیدن حضرت امام آمده بودند و به نظر می رسید که برای ارزیابی زندگی شخصی امام آمده باشند از من که داخل بیت بودم خواستند مصاحبه ای با آنان انجام دهم، در حین مصاحبه ساعت تجدید وضوی امام فرا رسید و من باید می دیدیم که آیا دستشویی تمیز و مرتب است یا خیر، لذا به آقایان گفتم که چون این وظیفه به عهده ام می باشد باید بروم؛ آقایان گفتند:« مگر می شود انسانی بتواند حتی مسائل فیزیکی وجودش را به کنترل خود درآورد؟» گفتم:« بله! چون شما امام را نمی شناسید.» و برای اثبات حرفم به آنها گفتم می توانم پنجره آشپزخانه را باز گذارم و شما تا چند دقیقه دیگر که امام به طرف دستشویی می روند، ایشان را از پنجره ببینید؛ من به کار خود بازگشتم و آنها به حیاط آمدند و در همان دقیقه ای بود که گفته بودم، امام را دیدند که برای تجدید وضو می رفتند.
منبع: خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، به قلم محسن کاظمی، صفحه 103.
راوی: مرضیه حدیدچی (دباغ).