در نوفل لوشاتو هوا بشدت سرد شده بود و من هم لباس مناسب و گرم نداشتم. خانم از حضرت امام از قول ایشان گفتند:« خواهر طاهره لباس گرم ندارد؟ به نظر می رسد که از سرما خودش را جمع و جور می کند.» عرض کردم: خیر در سوریه مانده است، فردای آن روز امام چند فرانک به من دادند و فرمودند:« برای خودت یک لباس گرم بخر، رفتم و یک مانتو برای خودم خریدم ولی خدا می داند از توجه و عنایت حضرت امام با آن همه مسائل و مشغله ای که در اطرافشان بود، ساعتها و روزها به فکر بودم، ریز بینی ها و توجه همه جانبه ایشان دقیقا از اعمال و رفتار ائمه معصومین نشئت گرفته است.
منبع: خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، به قلم محسن کاظمی، صفحه 104.
راوی: مرضیه حدیدچی (دباغ).