یادداشت

زحمت مرا کم کردند

در اروپا مراکزی است که باید خودت لباسها را به آنجا ببری و در ماشینی بیندازی و منتظر شوی تا کار ماشین تمام شود بعد آنها را برمی داری و به خانه برمی گردی. من به خاطر حساسیت و وسواس و نیز از روی احتیاط علاوه بر این کارها، وقتی لباسها را می آوردم، یکبار دیگر آنها را آب می کشیدم و بعد پهن می کردم تا خشک شود. روزی امام متوجه این کار شدند و گفتند:« خواهر طاهره! چکار می کنید؟» گفتم:« حاج آقا، می ترسم لباسها پاک نباشند، چون خارجیها هم از همین ماشینها استفاده می کنند که ممکن است لباسها را نجس کنند.» امام فرمودند:« همه تری که نجس نیست.» گفتم:« من نمی توانم تشخیص دهم که کدام نجس است و کدام نیست». از این رو یکبار دیگر لباسهای شسته را با سبد خدمت امام بردم. ایشان دست زدند و گفتند:« خیر، نیازی به آبکشی دوباره ندارد. خودتان را به زحمت نیندازید.» وقتی این نوع برخوردها را از امام می دیدم درمی یافتم که ایشان به همه کارها توجه دارند، طوری که انسان نمی تواند باور کند.

منبع: خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، به قلم محسن کاظمی، صفحه 109.

راوی: مرضیه حدیدچی (دباغ).

 



زحمت مرا کم کردند؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: