یادداشت

با اطمینان صحبت می کردند

یک روز رفتم خدمت امام، امام به من گفتند: ما چندتا تفنگ داریم؟ تفنگ انفرادی چندتا داریم؟ این را شما تحقیق کنید، به من بگویید. من آمدم فوراً جمع کردم همه برادران فرمانده را، گفتم که امام فرمودند مشخص کنید ما چند تا تفنگ داریم. اینها همه گفتند، باشد، چشم. فوری به همه جا ابلاغ شد، به نیروی زمینی، نیروی هوایی، ژاندارمری، یک عددی را به من گفتند که اگر بگویم این عدد را به شما، از تعجب خنده تان می‌گیرد که ما اینقدر فقط تفنگ داشته باشیم! من هم قبول کردم؛ چون به نظر من عدد زیادی بود. هنوز روزهای اول جنگ بود، ما درست آزمایش نکرده بودیم سلاح و مهمات و آدم و جنگ و این چیزها را. من رفتم خدمت امام گفتم: آقا این فهرست تفنگ هاست؛ این قدر در نیروی زمینی است، اینقدر نیروی هوایی است، اینقدر در فلان جا. خواندم برای امام. امام تاملی کردند و یک نگاهی کردند و با لحن بسیار خاطر جمعی گفتند: خیلی بیش از اینهاست، خیلی بیش از اینهاست.

منبع: عبد صالح خدا (برش هایی از زندگی و سیره مبارزاتی امام خمینی در بیانات آیت الله خامنه ای)، صفحه 141.

راوی: سید علی خامنه ای.



با اطمینان صحبت می کردند؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: