با اینکه سخنرانی آیت الله خمینی در مدرسه فیضیه حدود ۲۵ دقیقه به درازا کشید، اما به شدت خسته شد، با وجود این از همه آنان که صدایش را میشنیدند، خواست با آرامش و بدون تظاهرات پراکنده شوند،... حواسش به موج هایی که این سخنرانی باید بلند کند بود. از گروهی که با بیش از سی ضبط صوت در مدرسه فیضیه حاضر شده بودند پرسید که ضبط کردید؟ «همگی خجالت کشیدیم و... عرض کردیم: خیر، و فرمودند: مگر قرار نبود ضبط کنید؟ عرض کردیم: برق رفت... فرمودند: برق که بود» رفته برق و آمد باتری ها را باز گفتند. دقایقی بعد سر و کله حاج علی قمی، راننده، پیدا شد. گفت که یکی از مسافرانم نوار ضبط شده آقا را دارد؛ به شرطی می دهد که خودش آن را به دست آقا بسپارد. مسافران حاج علی، نوار را دست آویز دیدار آیتالله کرده بودند. وقتی خبر را به آقای خمینی دادند، گفت: اینجا کی به روی مردم بسته بوده که حالا شما به این شرط می خواهید اینها را بیاورید؟» با این ماجرا، صدای آن روز ماندگار شد.
منبع: الف لام خمینی (زندگی نامه امام روح الله خمینی)، هدایت الله بهبودی، صفحه 315.
راوی: اسناد ساواک، تلگرام ساواک قم به ساواک تهران، سند شماره 197/ خاطرات حبیب الله عسگر اولادی، ص 125.