شبی که انتظارش را می کشید، رسید. نیروهای ویژه چترباز تمام محله را قرق کردند. شماری از آنان با مباشرت ماموران ساواک قم، با این گمان که آیت الله خمینی در خانه خودش است، پس از ورود به کوچه یخچال قاضی، از دیوار خانه بالا رفته، خود را به حیاط رساندند. کسی جز دو سه خدمه آنجا نبود؛ از سر و صدا و همهمه جاری در کوچه بیدار شده بودند. دانسته بودند که برای دستگیری آقا آمده اند،... آن روبرو، آقای خمینی بیدار بود؛ مثل هر شب؛ برای خواندن نماز شب. صدای هیاهو را شنید. بر بالین همسرش نشست و آهسته صدا زد:« خانوم!» ساعت ۲:۳۰ بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود. «گفتم: بله. گفت: آمدهاند مرا بگیرند. ناراحت نشو؛ هیچ صدایی درنیاید. بقیه را بیدار کن و به آنها سفارش کن که آرام آرام باشند. چنان با آرامی حرف میزد که آرامش را در من تلقین کرد.» اینها را گفت و برخاست و رفت لباس بپوشد.
منبع: الف لام خمینی (زندگی نامه امام روح الله خمینی)، هدایت الله بهبودی، صفحه 317.
راوی: بایگانی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، گفتگو با یکی از نیروهای دستگیر کننده امام خمینی/بانوی انقلاب_ خدیجه ای دیگر، صص 211تا 215.