یادداشت

پوست بدنشان کنده میشد

«روزی که به دیدن آقا در داودیه... رفتیم، آقا خیلی سیاه شده بود، گردنش پوست پوست است. گفتم: این چیست؟ این غیر طبیعی است! آقای یقه اش را پس زد و انگشت روی پوست بدنش مالید و پوست بدنش از بالا لوله شد و هر جا را که انگشت می گذاشت، پوست لوله می‌گشت. دیدم تمام پوست سینه کنده شد. وحشت کردم! گفتم: نکنید، میترسم، سینه‌تان زخم شود. یقه پیراهنش را بست.»

منبع: الف لام خمینی (زندگی نامه امام روح الله خمینی)، هدایت الله بهبودی، صفحه 345.

راوی: بانوی انقلاب_ خدیجه ای دیگر ،ص 243.



پوست بدنشان کنده میشد؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: