حضرت امام، جز در مواقعی مشخص،هر شب، راس دو ساعت و سی دقیقه بعد از غروب آفتاب، برای ملاقات عمومی به بیرونی تشریف فرما میشدند و بعد از نیم ساعت تمام، بر می خاستند و به حرم مشرف میشدند؛ تا جایی که در نظر دارم، فقط در یک مورد با آنکه به ظاهر هیچ گونه محذوری نداشتند، وقتی که موعد مقرر فرا رسید، از جا برخاستند و به جای اینکه مثل همیشه طول اتاق را طی کنند و به طرف دری که از راه پله ها به کوچه منتهی میشد بروند، برخلاف انتظار، از همان جا که می نشستند در کنار در منتهی به اندرونی به طرف اندرونی بازگشتند. طبق روال همیشگی، نعلین های امام را هم به آن طرف برده بودند که با حرکت امام به سوی اندرونی یکی از آقایان به سرعت نعلین ها را به این طرف آورد و امام به اندرونی رفتند. افراد حاضر شگفت زده شدند؛ زیرا امام را در حال سلامت و نشاط مشاهده کرده بودند. فقط بیماری بود که مانع تشرف امام به حرم بود. همه از سلامت امام جویا شدند، ولی هیچ چیز معلوم نشد و حتی نزدیکان نیز هیچ دلیلی بر این قضیه نیافتند. همه متعجب شده بودیم. به هر حال، ما هم به حرم مشرف نشدیم و به مدرسه رفتیم. روز بعد گفته شد در همان ساعتی که امام، طبق معمول، به حرم مشرف میشدند، سفیر ایران در بغداد به حرم آمده بود و به ظاهر به بهانه اهدای فرش از طرف شاه مراسمی برگزار کرده بود. با توجه به اطلاع دقیق آن ها از زمان تشرف حضرت امام به حرم و انتخاب همین وقت برای مراسم مزکور و فیلم برداری از آن، معلوم شد که توطئه این در سر داشتند؛ بدین سان معمای عدم تشرف امام به حرم برایمان حل شد.
منبع: در سایه آفتاب (یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی (ره) )، صفحه 42.
راوی: محمد حسن رحیمیان.