یادداشت

در گوش دخترم دعا خواندند

پاییز سال ۱۳۶۳ خداوند فرزند دختری به اینجانب عطا فرمود. چند روز بعد از تولد، مادرش او را به بیت معظمٌ له آورد. بعد از انجام دادن کارهای معمول، از محضر امام خارج شدم و نوزاد را برای تشرف به خدمت حضرتشان آوردم. از پله های حیاط بالا می آمدم که توجه حضرت امام به حقیر جلب شد. با تبسم و نشاط کم سابقه اذن دخول دادند. قبل از آن که سخنی بگویم، فرمودند: «بچه خودتان است؟» عرض کردم: «بله.» بلافاصله، دو دستشان را به علامت تحویل کودک جلو آوردند و هم زمان پرسیدند: «دختر است یا پسر؟» عرض کردم: «دختر است.» او را در آغوش گرفتند و صورت به صورت او گذاشتند و پیشانی او را بوسیدند و در این حال فرمودند: «دختر خیلی خوب است! دختر خیلی خوب است! دختر خیلی خوب است!» و در گوشش دعا خواندند.

منبع: در سایه آفتاب « یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی (ره) »، صفحه 136.

راوی: محمد حسن رحیمیان.



در گوش دخترم دعا خواندند؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: