کسانی که با امام معاشرت داشتند همواره می توانستند در چهره مهربان و نورانی حضرتش شاهد تبسمهای ملیح و دلربا باشند؛ اما خنده صدادار امام بسیار نادر بود. با توجه به همین ویژگی، در جلساتی که هر شب به مدت نیم ساعت در اتاق بیرونی منزلشان در نجف برقرار بود، تقریباً هیچگاه صدای بلند خنده شنیده نمی شد و اصولاً مطلبی که موجب چنین خنده هایی باشد مطرح نمی گردید. از جمله مواردی که شاهد خنده امام بودیم، در جلسه ای بود که مرحوم آیت الله شیخ مجتبی لنکرانی، از علمای بزرگ و محترم حوزه نجف، گویی تصمیم گرفته بود، با تبحر فوقالعادهای که در شوخی و طنز داشت، هر طور شده امام (ره) را بخنداند. در آن جلسه، آقای لنکرانی خنده دارترین داستان هایش را پی درپی با مهارت مخصوص به خود بازگو کرد، اما نه تنها امام (ره) نخندید، بلکه دیگران نیز تحت تاثیر هیبت مجلس امام (ره) با تکلف و دشواری سعی کردند بر خودشان مسلط باشند و نخندند؛ اما آقای لنکرانی دست بردار نبود و آخرین تیرش را در کمان گذاشت و با نقل داستانی با لهجه مخصوص درباره یکی از بزرگان، که همیشه مثال ها را در جلسه درس روی خودش می زد، سرانجام موفق شد امام (ره) را بخنداند و با خنده امام (ره) نیز خنده انباشته و نگه داشته شده در درون حاضران آزاد شد و انفجار خنده جلسه را گرفت.
منبع: در سایه آفتاب « یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی (ره) »، صفحه 183.
راوی: محمد حسن رحیمیان.