مدتی بود که حضرت امام تنظیم رادیوشان را به حقیر محول میکردند. معظمٌ له دو سه رادیوی کوچک داشتند؛ حسن آن ها برای حضرت امام کوچک بودن و قابل حمل بودن آن ها بود، ولی اشکال آن ها این بود که مرتب خراب میشدند و به مرور زمان نیز ضعیف شده بودند و تقریباً یک روز در میان حضرت امام یکی از آن ها را می آوردند و می فرمودند که خراب است. از این گذشته، مشکل دریافت روی این نوع رادیوها بود. حقیر به ذهنم آمد که کجای دنیا یک رهبر و حتی یک رئیس و پایین تر از آنها وجود دارد که، به رغم تقید به رادیو و استفاده از آن، تا این اندازه دردسر رادیو داشته باشد. بالاخره، به این نتیجه رسیدم که بدون اطلاع حضرت امام یک رادیوی مناسب و قوی تهیه کنم و هر طور که شده اجازه بگیرم و به خدمتشان ببرم. رادیو را تهیه کردم و بر تنظیم و شیوه استفاده از آن مسلط شدم. وقتی خدمتشان شرف یاب شدیم، بعد از انجام دادن کارها، مجدداً نزد ایشان برگشتم و عرض کردم: «این رادیوهای کوچکی که خدمتتان هست ضعیف اند و هم زود خراب می شوند. اجازه بفرمایید یک رادیوی بزرگ و قوی با آنتن خدمتتان بیاوریم.» فرمودند: «بزرگ اینجا بوده؛ به درد من نمیخورد. رادیوی کوچک بهتر است.»
منبع: در سایه آفتاب « یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی (ره) »، صفحه 197.
راوی: محمد حسن رحیمیان.