زمانی که در نجف به سر میبردیم، شب ها را در پشت بام می خوابیدیم. آقا قبل از خواب ساعتشان را کوک می کردند و زیر بالشت خود قرار داده و رو به قبله می خوابیدند. من هنوز به خواب نرفته بودم که ساعت آقا شروع به زنگ زدن می کرد. ما هیچ واکنشی از خودمان نشان نمیدادیم زیرا اگر آقا متوجه می شدند که صدای زنگشان کسی را بیدار ساخته، بسیار ناراحت میشدند لذا هیچ تکانی نمیخوردیم و در همان حال آقا را می دیدم که به محض آنکه بلند می شوند به سجده می روند و مشغول به ذکر گفتن می شوند. بعد از آن بلند میشدند و در گوشه ای از بام، با آفتابه مشغول وضو گرفتن میگشتند. آقا نماز می خواندند و می گریستند.
منبع: گذر ایام، خاطرات خانم فریده مصطفوی(دختر امام (ره) )، صفحه 66.