از دیگر خاطرات نجف که در خاطرم مانده است، روزی است که خانوم با اظهار ناراحتی از ربوده شدن کیف خود به منزل آمدند. آقا زمانی که ناراحتی خانم را میبینند میگویند: «چقدر پول در کیف ات داشتی؟ خانم پاسخ میدهند یک دینار و ربع. آقا میگویند: بسیار خوب. من این پول را به شما میدهم تا شما دیگر ناراحت آن نباشی. وقتی خانم مشاهده می کنند که آقا پرداخت پول داخل کیف را قبول کردهاند، رو به آقا کرده و می گویند: «آخر کیفم هم بسیار کیف خوبی بود. خیلی حیف شد.» آقا به خنده می افتند و می گویند: خانم میخواهد پول کیفشان را هم از من بگیرند. مشکلی نیست. من پول کیف را هم به شما میدهم تا شما دیگر نگران آن نباشی. شادمانی خانم برای آقا بسیار ارزشمند بود و این اظهار محبت همواره دو طرفه بود.
منبع: گذر ایام، خاطرات خانم فریده مصطفوی؛ دختر امام (ره)، صفحه ۲۰۰.
راوی: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).