یادداشت

می خواهم تو نباشی!

 شخصیت آقای مدرس همواره برای آقا مهم و قابل احترام بود از ایشان به عنوان انسانی شجاع یاد می‌کردند. در زمانی که آقا کم سن و سال تر بودند، آقا از طرف آقای پسندیده برای آقای مدرس پیامی می برند و برای نخستین بار آقای مدرس را ملاقات می‌کنند. پس از آن آقا در مجلس نزد آقای مدرس رفته و بسیار از صحبت های شجاعانه ایشان در پشت تریبون حظ برده بودند. کلمات آقای مدرس در ملاقات با رضاخان از جمله تعارفی بودند که آقا با لذت از شجاعتشان یاد می کردند و چندین بار برای ما بیان کردند در این ملاقات رضاخان، آقای مدرس را به دیوار کوبنده و دستش را جلوی گلوی او گذاشته و می‌گوید: «سید از من چه میخواهی؟» مدرس در جواب می‌گوید: «می‌خواهم تو نباشی.» این سید بزرگوار در انتها به دست ماموران رضاخان به قتل رسیدند.

منبع: گذر ایام، خاطرات خانم فریده مصطفوی؛ دختر امام (ره)، صفحه ۲۴۷.

راوی: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).



می خواهم تو نباشی!؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: