سال ۴۱ در دو شهر مختلف، دو نفر از آقایان از امام گله کرده بودند. اوایلی بود که نام و شهرت امام اوج گرفته بود. من با یکی از دوستان _ که الان هم هست _ مشترکا رفتیم تا خدمت امام برسیم. آقای آسید محمد ورامینی گفت حاج آقا خستهاند. من گفتم چند دقیقه ای مزاحم نمی شویم. آمد گفت پس بیست دقیقه. خدمت ایشان رفتیم و صحبت گرم شد. حدود پنجاه دقیقه امام صحبت کردند. گله ی آن آقایان را به ایشان عرض کردم. می دانید که امام خیلی کم حرف و نجوش بود _ به خصوص آن اوایل _ اصلا آدمی نبود که گرم بگیرد و احوال این و آن را بپرسد. ... ایشان گفتند من با این خصوصیاتی که دارم، الان به خاطر خدا با افراد گرم می گیرم؛ حتی برای بعضی ها عناوین پشت پاکت را گرم تر از آنچه حقشان است، می نویسم چرا؟ چون ایشان کار بزرگی در پیش داشت.
منبع: مدح خورشید؛ گزیده ای از خاطرات آیت الله سید علی خامنه ای درباره شخصیت حضرت امام خمینی (ره)؛ صفحه ۱۲۰.
(در دیدار گروهی از مردم 1378/12/02)