یادداشت

یکی از شیرین ترین شیرینی ها بود

دوازده سال بیشتر نداشتم حضرت امام (ره) در محله ی یخچال قاضی همسایه ی ما بودند. آن سال با همان سادگی بچگانه، به خانه ی آقا به عنوان عید دیدنی رفتم؛ اما هنگامی که وارد اتاق شدم، کمی جا خوردم. آقایان علما و بزرگان با عبا و عمامه، ریش های بلند و قیافه های علمایی، دور تا دور اتاق نشسته بودند و من با آن سن کم و هیکل کوچک، در بین آن ها غریب و ناهماهنگ می نمودم. راستش با دیدن آن مجلس نزدیک بود از رفتن منصرف شوم و بازگردم اما دیگر دیر شده بود ناچار وارد شدند و گوشه ای نشستم. به هیچ وجه انتظار نداشتم در بین آن همه بزرگان، کسی به من اعتنایی کند و یا من را تحویل بگیرد. راستش کمی ترسیدم؛ اما برخلاف انتظار من، آقا_ که من او را به نام حاج آقا روح‌الله می شناختم_ خیلی صمیمانه با من احوالپرسی کردند و با من گرم گرفتند!در این جا کمی از ابهت مجلس برای من فرو ریخته و احساس راحتی بیش تری کردم. سپس چیزی نگذشت که شیرینی آوردند. خادمی که ظرف شیرینی در دست داشت و می خواست از بزرگان مجلس شروع کند اما با کمال شگفتی دیدم، آقا به او اشاره کردند که اول جلوی من بگیرد! اصلاً باور نمیکردم با وجود آقایان، نوبت من هم برسد. شادی بچگانه و گرمی خاصی در وجودم احساس کردم. شاید این شیرینی یکی از شیرین ترین شیرینی هایی بود که در ایام عید هر سال خورده بودم.

منبع: زمانی برای خدا (نگاهی به سبک زندگی امام خمینی (ره) به روایت خاطره)؛ به قلم غلامرضا شریعتی مهر، صفحه ۹۹.

راوی: یاران امین، ش ۳۲، (خرداد ۸۷)، به نقل از حجت الاسلام والمسلمین سید اسدالله مسعودی علوی.



یکی از شیرین ترین شیرینی ها بود؛ 11 دی 1278

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: