بیماری امام

چرا داد می کشید؟‏
بدون فاطمه اینجا نیایی‏
برو قم و مشغول درس باش‏
در مجالس غیبت شرکت نکنید‏
من کسی را نمی خواهم‏
تا جوان هستید‏
تا جوان هستی قدر بدان‏
مثل یک نفر از ملت ایران
وقتی که نامه را خواندند متاثر شدند‏
قرآنی هدیه کردند‏
اگر برای مردم است‏
به همۀ پاسداران دعا می کنم‏
خانم چطورند؟‏
با صندلی چرخدار عیادت می کردند‏
مضایقه نکنید‏
با اشتیاق عکس ها را امضا می کردند ‏
با دیدن عکس شهدا ناراحت می شدند‏
ایشان رفیق خاص من است ‏
ان شاءالله مرگ من رسیده!‏
به فهیمه نگویید فردا مرا عمل می کنند‏
برو با خیال راحت امتحانت را بده‏
خداحافظ خانم‏
حالا دیگر شب وداع است‏
می دانم که دارم می روم‏
پیشنهاد عمل جراحی را قبول کردند‏
نهایت شکیبایی را داشتند‏
آرامش در کمال درد‏
در اوج درد آرام بودند‏
آقای دکتر، از شما بعید است‏
خیلی ضعف دارم‏
تمام بدنم درد می کند‏
فقط اسمش صبحانه بود‏
تو را هم دوست داشتم‏
نمی دانید من چه می کِشم‏
علی را از اینجا دور کنید‏
حوصله تان سر نرود‏
حال خواهرت چطور است؟‏
شما چگونه اید؟‏
برو قم، دیگر هم برنگرد‏
از آقای انصاری بپرسید‏
شما به مردم این را بگویید‏
از مردم بخواه دعا کنند‏
دعا کنید خدا عاقبت مرا به خیر کند‏
اگر برای مردم است، بکنید‏
برای مردم دعای خیر می کردند‏
به آقای خامنه ای نگاه خاصی می کردند‏
به او وعده نده‏
علی را بیرون ببرید‏
علی را پیش من نیاورید‏
علی اینجا نیاید‏
علی را بیاور ببوسمش‏
با شما دیگر کاری ندارم‏
آخرین روز عمر با برکت امام‏
ذکر خدا و یاد مولا علی (ع)‏
آخرین مناجات امام
قبل از وقت، خودشان را آمادۀ نماز می کردند‏
نماز نافله را خوابیده می خواندند‏
در نماز، کلمات را به خوبی ادا می کردند‏
نیم ساعت قبل از وقت نماز، بیدار می شدند‏
مگر وقت نماز رسیده؟‏
من از شما گله دارم‏
در آن حال استثنایی، ذکر می گفتند‏
با اشاره انگشت نماز می خواندند‏
پس از عمل، زیر لب ذکر می گفتند‏
نگران نماز اول وقتشان بودند‏
نکند نمازم قضا بشود‏
آخرین پیام امام، نماز بود‏
فکر می کردیم با ما کاری دارند‏
مرتب ذکر می گفتند‏
دائم تسبیحات اربعه می گفتند‏
می خواهم نماز بخوانم‏
چقدر به ظهر مانده؟‏
ناگهان، چشم خود را باز کردند‏
انگار به خواب رفته بودند‏
اولین چیزی که به ما می گفتند‏
با اشاره به پرستار گفتند‏
شما چگونه اید؟‏
مگر صندلی نیست که بنشینید؟‏
امام هرگز به ما اعتراضی نکردند‏
ان شاءالله تو سلامت باشی‏
پس اینها چه بخورند؟‏
مریضها را که می دیدند ناراحت می شدند‏
حتی یک سوال از ما نکردند‏
مرگ چیزی نیست‏
این دنیا و آن دنیا برای من فرقی نمی کند‏
هیچ اضطرابی در وجود امام نبود‏
فرصت شناسی در اوج بیماری‏
پرده را بکش‏
می ترسم دردتان بیاید!‏
می خواهید پیری را معالجه کنید!‏
در بیماری لبخند می زدند‏
با نهایت رافت رفتار می کردند‏
هرگز اعتراض نمی کردند‏
حالا چرا داد می کشید؟‏
دست غیبی ما را هدایت می کند‏
علت اولین عارضه قلبی‏
هیچ روزی آنقدر متاثر نبودند‏
عارضه قلبی امام علت سیاسی، عاطفی داشت‏
هر طور بود از بستر بیماری بلند می شدند‏
حتی شب عمل جراحی قرآن می خواندند‏
محل اقامت باید پایین تر از توپخانه باشد‏
این منزل مناسب نیست‏
بگذارید بیایند‏
تمام مستحبات را انجام می دادند‏
آخرین توصیه امام‏
وقت نماز مضطرب بودند‏
تمیزترین لباس برای نماز‏
نماز اول وقت در اوج بیماری‏
غذا را پس ببرید تا نماز بخوانم‏
من از شما گله دارم‏
یک ساعت قبل از نماز مرا بیدار کنید‏
کلمات را فصیح ادا می کردند‏
آیا ظهر شده؟‏
فکر کردیم چیزی می خواهند‏
با حرکت انگشت نماز می خواندند‏
با شنیدن کلمات نماز به هوش آمدند‏
لحظه ای از نماز غافل نبودند‏
ظهر شده؟‏
قبل از اذان آقای انصاری بیاید‏
آخرین نماز را با اشاره خواندند‏
نمی توانستند دستشان را بلند کنند‏
ناگهان چشمشان را باز کردند‏
می خواهم وضو بگیرم‏
گریه های نیمه شب امام هرگز قطع نشد‏
در اوج بیماری نماز شب خواندند‏
با اینکه نمی توانستند بایستند‏
به حالت خوابیده نماز شب خواندند‏
حتی بر تخت بیمارستان‏
با اینکه دیر می خوابیدند‏
ساعت را می پوشانیدند‏
جویای وقت نماز شب شدند‏
در همان ساعت لبهایشان تکان می خورد‏
خدایا مرا بپذیر‏
لرزه بر اندامشان می افتاد
با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند‏
اولین شبی که چراغ روشن بود
دایماً به یاد خدا بودند‏
اگر حادثه ای اتفاق افتاد‏
چرا می خواهید داروی مرا تغییر بدهید؟‏
همان مقدار که دکتر توصیه کرده مصرف شود‏
برای نماز برخاستم‏
شوخی لطیفی کردند
نگران بودند مزاحم مردم نشوند
نسبت به بیماری خیلی صبور بودند
حتی در بیماری با همه مهربان بودند
اگربا هم باشید آسیب نخواهید دید