دستگیری امام
امشب اینجا نمانید
آمدند در را شکستند
والله من نترسیدم
یقین کردم می خواهند مرا بکشند
شما چرا متوحش هستید
آنها می ترسیدند، من دلداری می دادم
خیر اصلاً نترسیدم
همین حالی که الآن دارم
وقتی پیغام دادم مهر را پس بدهید
می خواستید نشان بدهید چنین جایی هست
چند اشکال در وضوی شما هست
چند اشکال در وضوی شما هست
مثل اینکه غافل از خدا شدم
ابداً نمی پذیرفتند
انگشتشان را پشت گردنشان مالیدند
این آلت دکتری تو است؟!
اگر ایران نفت نداشت
از من خیلی واهمه داشتند
مطالبم را در محکمه خواهم گفت
قلم و کاغذت را بردار و برو بیرون!
دستگاه قضائی ایران صلاحیت ندارد
اگر شاه به دریا انگشت بزند نجس می شود
برای شما ضرر دارد
می دانستم منظور آنها چیست
پاسخمان را بالای منبر می دهیم
طرفداران من الآن توی گهواره ها هستند
سماوری را کنار خود قرار دادند
تا مدرک نباشد نمی توانیم حرفی بزنیم
سخت ترین شبهای زندگی امام
اگر مطلبی شنیدید متین باشید
از همین امروز شروع کنیم
بگذارید مرا ببرند
حاشیه بر اسفار را نوشته بودم
حوزه ها درس را شروع کنند
امام خمینی مبارز به معنای واقعی
می توانم فکر نکنم
نظم حتی در سلول انفرادی
قلم و کاغذت را بردار و برو
شما چرا این جور می کنید؟
چرا وحشیگری می کنید؟
ناراحت نباشید من با شما هستم
نماز را نشسته خواندم
با تیمّم نماز خواندم
نماز شب در مسیر تهران
هنگام دستگیری آرامش خاصی داشت
جنگنده ها بر فراز آسمان قم
نخستین حمایت مکتوب
شجاعت در مقابل بازجویان
از ابتدا اقتداری عجیب داشتند
شکنجه روحی در زندان
پوست بدنشان کنده میشد
تهدید ماموران ساواک
دستور می دهم گوش هایش را ببرند
یکی از ماموران فریاد زد «یا مرگ یا خمینی»