پاریس

بروید قبله را مشخص کنید‏
وقت فضیلت نماز می گذرد‏
وقت نماز است‏
احمد ظهر شده؟‏
در ساعت نماز باید نماز خواند‏
اکنون موقع نماز است‏
مثل یک سایه بر می خاستند‏
یکبار ندیدم سر ساعت بیدار نشوند‏
هوا روشن نشد‏
این نعمت خداست‏
برای انقلاب دعا کنید‏
هر کجا بروم، حرفم را می زنم‏
وظیفه ما عمل به احکام الهی است‏
‏‏ ‏ ‏‏اگر هیچکس نگوید، من می گویم‏
نمی گذارم دست اینها بند شود‏
در جمع، اشتباه کردی‏
روی برادران، روانداز انداختند
دستشویی را تمیز می کردند‏
مگر لباس گرم ندارید؟‏
اگر خطری هست چرا برای من نباشد‏
ریشۀ رژیم شاهنشاهی را باید قطع کرد‏
ملت ما دستش را قطع می کند‏
مثل مردم زیر باران ایستادند‏
وسایل گرمازا را خاموش کنید‏
بگذارید خطر تنها برای من باشد‏
پس خود شما چی؟‏
شما خیلی زحمت می کشید‏
پس از نماز صبح ظرفها را می شست‏
کارهای شخصی شان را خودشان می کردند‏
حضور خانم ها در مجلس لازم است ‏
حجاب اسلامی باید رعایت شود ‏
نهی نمی کردند‏
حجاب شما اسلامی است
به همان وضع اول بمانید‏
در مورد رنگ لباس نظر خاصی نداشتند‏
زنها حق رای دارند‏
من ھم کار خودم را می کنم
نظم در ھمه حالات
نظم روزانه در پاریس
ساعت وضوی امام را می دانستم
برنامه یک روز امام در پاریس
ساعت چھار آماده می شود
اگر ساعتمان عقب باشد
تنظیم ساعت پلیسھای فرانسه با وقت نماز امام
غذای امام ساده بود‏
تخم مرغ سمبل چه چیزی است؟‏
شما دو گناه کردید‏
من فقیر هستم مواظب باشید‏
باقیمانده آب را نمی ریختند‏
خودشان اتاقشان را تمیز می کردند‏
رعایت همسایگان‏
مرا خواهر صدا می زدند‏
غذای خودتان کدام است؟‏
شب خوابم نبرد‏
اسوۀ مهربانی‏
مبادا همسایه ها اذیت شوند‏
در پاریس سراغ همسایگان را می گرفتند‏
از همسایگان عذر بخواهید‏
هدیه امام به دو خانم مسیحی‏
تنها کسی که آرام بود‏
آرامش در مسیر عراق به فرانسه‏
در یک اتاق کوچک‏
حاضر نبودند برایشان چتر بگیریم‏
عبا سرشان نمی کشیدند‏
در فرانسه شبانه روز کار می کردند‏
نمی گذاشتند وقت تلف شود‏
شما خیالتان راحت باشد‏
کفشها را از سر راه جمع کنید‏
چون مسیحی هستند اسم روح الله را ننوشتم‏
تمیز می کرد و می شست ‏
کسی به من چنین اجازه ای نداده‏
الآن در مملکت شما زلزله آمده‏
اگر یک جمله علیه شاه بگویند‏
باید نظام شاهنشاهی برود‏
به خواهر ملک حسین اجازه ملاقات ندادند‏
هیات مصری را نپذیرفتند‏
اگر می خواهید با من دیدار دوم داشته باشید‏
این قضیه مطالب مرا وارونه کرد‏
من سخنگو ندارم‏
‏نه نماینده دارم نه سخنگو‏
قطب زاده مشاور من نیست‏
مطالبتان را روی نوار بگویید‏
‏آخر شب روزنامه ها را می دیدند‏
تحلیل های مهم روزنامه های خارجی را می خواندند‏
نظم، جزء جدا نشدنی زندگی امام
برنامه شان را تغییر نمی دادند
حتی در تبعید هم رعایت می کردند
ده دقیقه به وقت شام مانده است
مانند پیامبر (ص)
هیچ نکته ای از نظرشان دور نمی ماند
زحمت مرا کم کردند
اراده قوی برای بازگشت
هر کس می خواهد آدم بشود‏
سادگی امام مرا مجذوب خود کرد‏
هیچ وقت به هواخوری نرفتند‏
اجاره را اشخاص بدهند‏
من آنجا نمی روم‏
این اتاق تنگی است‏
در نوفل لوشاتو تنها قدم می زدند‏
همه بدون بازدید بدنی به ملاقات من بیایند‏
روضه بخوان‏
از این گوشت نمی خورم‏
شاید خدا از گناه شما بگذرد
مگر نگفتی به دانشجویان وعده داده ام؟