بایدت از شوق، پروانه شوی، بریان شویبایدت از شوق، پروانه شوی، بریان شویوارستگان به دوست پناهنده گشته‌اندوارستگان به دوست پناهنده گشته‌اندرخ گشا جلوه نما گوشه چشمی اندازرخ گشا جلوه نما گوشه چشمی اندازاز هرچه غیر دلبر از جان و دل بریدیماز هرچه غیر دلبر از جان و دل بریدیمسر نهادن به سر کوی تو فتوای من استسر نهادن به سر کوی تو فتوای من استمن جان نمی‌دهم مگر اندر هوای دوستمن جان نمی‌دهم مگر اندر هوای دوستای دوست هر آنچه هست نور رخ توستای دوست هر آنچه هست نور رخ توستسری‌ کان گویِ‌ چوگانت نباشدسری‌ کان گویِ‌ چوگانت نباشدمحرمی نیست که مرهم بنهد بر دل منمحرمی نیست که مرهم بنهد بر دل من دیوان اشعار صفحه 5