مطلب مرتبط

حق انتقادحق انتقاد
شناسه مطلب صحیفه
نمایش نسخه چاپی

سخنرانی در جمع کارکنان روزنامه کیهان (تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی)

تهران، حسینیه جماران
مسئولیت خطیر نویسندگان و تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی
اعضای هیات تحریریه و کارکنان روزنامه کیهان‌
جلد ۱۴ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۹۵ تا صفحه ۴۰۱

بسم الله الرحمن الرحیم‌

احتیاج همه انسانها به موعظه‌

من راجع به روزنامه‌ها و سایر مطبوعات و مجلات و رادیو تلویزیون و همین طور راجع به جهات عمومی، مکرر صحبت کرده‌ام، لکن تذکر و موعظه تکرارش موثر است.
یکی از اموری که حتی در امراض موثر است «تلقین» است؛ یا خود مریض به خودش تلقین کند، یا کس دیگری به او تلقین کند، که تو خوب شدی، تو خوب می‌شوی. این مکرر وقتی که شد، در نفس انسان اثر می‌گذارد. موعظه این نیست که انسان یک کلمه بگوید و برود. مسائل علمی که در یک کتاب- فرض کنید- نوشته می‌شود، اگر دو دفعه یک مسئله علمی را طرح بکنند، این غلط است؛ مسئله علمی برای فهمیدن اگر یک دفعه [گفته‌] شد، بس است. اما مسائل وعظ و تنبیه و ارشاد مسائلی است که علاوه بر محتوای خودش، تکرارش موثر است. یکی از نکات اینکه در قرآن مسائل تکرار شده است، منتها به صورتهای مختلف [همین است.] و از اعجاز قرآن هم این است که یک مساله درعین حالی که در آن تکرار شده است، تکرار نشده است؛ یعنی، محتوا یک مطلب است و طور در طور هی بحث می‌شود در آن. این برای این است که هرجا انسان نگاه کرد، گوشش بخورد به آن موعظه‌ها.
در موعظه هم این طور است که انسان باید هم خودش، خودش را موعظه کند، هم در معرض موعظه واقع بشود. همه انسانها احتیاج به موعظه دارند، هیچ انسانی نیست که محتاج نباشد به وعظ، منتها انسانهای طبقه بالا واعظشان خداست و انسانهای بعد واعظشان آن طبقه هستند تا برسد به آخر، تا برسد به ما که خودمان احتیاج به موعظه داریم. و موعظه چندین ساله باز در خود من تاثیر بسزا نکرده است. من این را باید اعتراف کنم که در عین حالی که موعظه می‌کنم آقایان را و گوشزد می‌کنم همه مسائل روز را حالا و پیشتر هم مسائل اخلاقی را، مع ذلک، در خود من تاثیر آن طور که باید بکند، نکرده است. این برای این است که انسان یک شیطان بزرگی در باطنش هست که ایستاده تا انسان را به هلاکت برساند؛ یعنی، آن قدم آخرهم که آدم می‌خواهد بردارد به آن طرف، باز آن آنجا ایستاده است که نگذارد. تمام همّش این است که انسان را از اینجا که بیرون می‌کند بدون ایمان بیرون کند؛ و ما به خدا پناه می‌بریم از اینکه گرفتار بشویم به این طور عواقب سوء.

در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار

موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته‌ایم، با هم صحبت می‌کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: وَ هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَمَا کُنْتُم. «1» وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که [بازخواست‌کننده‌] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‌شود، هر کاری بکند در محضر اوست وثبت می‌شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما می‌کنیم، تموج «2» پیدا می‌کند، ثبت می‌کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‌شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم- خوب، گاهی می‌شود، انسان‌ جرات می‌کند، مخالفت می‌کند- و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند.
نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلًا و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‌شود، معصیت خودش می‌شود.

مسئولیت خطیر نویسندگان‌

امروز با قلمهایی که دست شماست، مسئولیت بزرگی دارید. جایی که شماها دارید اداره‌اش می‌کنید مثل یک اداره دولتی نیست. در ادارات دولتی، هر چه واقع بشود، در همان باطن آنجا واقع می‌شود؛ گاهی مگر شماها به مردم بگویید، و الّا در بین خودشان واقع می‌شود. اما قلمهای شما یک قلمهایی است که چنانچه لغزش بکند، گاهی یک ملت را لغزش می‌دهد. رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانچه فاسد از کار در بیاید، یک ملت را فاسد می‌کند. الآن همه رادیو گوش می‌کنند وهمه تقریباً تلویزیون نگاه می‌کنند. این طور نیست که یک معصیت [در آنجا] حالا مثل معصیت توی صندوقخانه باشد؛ این معصیتی است که در محضر همه مردم است. قلمهای شما اگر- خدای نخواسته- لغزش بکند و آن تعهدی که برای خدای تبارک و تعالی باید داشته باشید، غفلت از آن بکنید، این جور نیست که به خود شما ضرر بزند، به خود شما، عائله شما، دوستان شما، ملتهای شما و کسانی که هم مذهب شما وهم دین شما هستند؛ به همه ضرر می‌زند. پس یک ضرر مضاعف است؛ مثل یک ضرر کوچک نیست. باید توجه بکنید به این مصلحت، خصوصاً شما که اداره یک روزنامه کثیر الانتشار هست دستتان.
شما چنانچه- خدای نخواسته- توجه به این مسائل نکنید، یک مسئولیت بسیار خطیر دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا و بزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید. چنانچه این روزنامه‌ها ارشاد کنند مردم را، این یک اطاعتی است بالاتر از آن اطاعتهایی که انسان گوشه خانه خودش می‌کند؛ و بالاتر از آن ارشادهایی است که پیشترها می‌کردند و غایتشان این بود که در یک مجلسی چند هزار نفری بود. ارشادی است برای یک ملت؛ ملت چند میلیونی. و اگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، می‌توانید که یک ملت را به راه راست هدایت کنید و می‌توانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید. امروز در مقابل قلمهای ارشادی، چند مقابل قلمهای انحرافی هست؛ و در مقابل سخنهای ارشادی، سخنهای انحرافی هست.
خوب، باید انسان متوجه باشد که این منحرفین برای چی می‌گویند، چه خواهند گفت، انگیزه‌شان در این انحرافات چیست، این کسی که اهل همین مملکت است واهل همین خاک است واهل همین ملت است چه می‌گوید که می‌خواهد انحراف ایجاد کند، واقعاً صحیح است که اینها دلسوز هستند برای ملت، برای دلسوزی می‌خواهند رفع کنند آن مسائل فاسد را، یا نه، آلت دست قرار داده‌اند؛ برای اینکه فاسد کنند. ممکن است در بین اینها اشخاصی باشند که واقعاً بخواهند مفاسد را بگویند و اصلاح بکنند. لکن در گفتن مفاسد، از لحن آن کسی که می‌گوید، انسان می‌فهمد چه [مقصودی دارد.] آن کسی که می‌گوید که من می‌خواهم مردم را ارشاد کنم، از قلمش انسان می‌فهمد که مساله، مسئله ارشاد است یا مساله، مسئله چیزهای دیگر است.
آن کسی که صحبت می‌کند، انسان از صحبتش می‌فهمد، طرز صحبت معلوم است که از یک نفْس خبیث بیرون آمده برای افساد یا از یک نفْس آرام بیرون آمده است برای اصلاح. و ما در بعضی از این قلمها و در بعضی از این زبانها، آن دومی؛ آن معنای اصلاحی را کم می‌بینیم؛ یعنی، اینها که متکفل روزنامه‌ها هستند، متکفل نطقها در اطراف هستند، اینها را آدم می‌بیند که آن طوری که سلامت باید باشد در قلم و سلامت باید باشد در بیان و ارشاد باید باشد در قلم و زبان هست، اما آن طوری که انسان می‌خواهد؛ نیست، کم است. و از آن طرف، نشریات زیادی هست که می‌بینید که فاسد است و می‌خواهند به فساد بکشند.
باید شماها در مقابل اینها، نشریاتتان یک نشریاتی باشد که وقتی دست مردم برسد، در ذهنشان بیاید که خوب، این یک تعلیمی است، دارند به ما می‌دهند؛ یک مدرسه‌ای‌ است که به این صورت باز شده است برای تعلیم؛ و راضی باشند از شما کسانی که الهی هستند. شما در صدد این نباشید که منحرفین را راضی کنید، در صدد این باشید که منحرفین را اصلاح کنید. منحرفین را بخواهید راضی کنید، شما را می‌کشند به انحراف. اما اگر بخواهید منحرفین را اصلاح بکنید، هر روز قلم شما قلم اصلاحی است. مقالاتی که می‌نویسید، مقالات اصلاحی باشد.

امکان وجود غشّ در تعیین تیترها

اخباری که می‌نویسید، تیترهایی که هست، اینها را که در روزنامه‌ها آدم می‌بیند، می‌فهمد که این تیتر از کجا پیدا شده است، با چه مقصدی این را گذاشته‌اند. و گاهی آدم بعد که می‌خواند، می‌بیند مساله این طور هم نبوده است؛ تیترش یک جور دیگر است، مساله‌اش یک جور دیگر! ابتدا همه مردم نمی‌توانند همه روزنامه را تا آخر بخوانند، این تیترها را نگاه می‌کنند می‌بینند در تیتری که هست، چه فسادی واقع شده است یا چه صلاحی واقع شده است. اما آدم وقتی خود متن را می‌خواند، می‌بیند مساله این طور نیست که این در تیتر هست. باید توجه کنید که این یک غِشّی «3» است برای مسلمین که انسان در تیتر یک چیزی بنویسد و محتوا آن جور نباشد؛ نه به آن تندی باشد که- مثلًا در این تیتر هست، و نه به آن عظمت باشد که در این تیتر هست. این یک نحو غشّ است برای مسلمین. همان طوری که یک کاسبی روی متاعش یک چیز خوبی قرار می‌دهد، روغن را روی آن یک مقدار روغن خوب می‌ریزد [اما] آخرش فاسد است و این حرام است و غش است، همین طور چنانچه روزنامه این طور باشد که انسان تیترها را که نگاه کند ببیند این روزنامه خیلی روزنامه خوبی است یا مسائلی هست، مسائل مهمی مطرح هست، از آن طرف، کسی را انتقاد می‌کنند که این آدم خبیث است، این طور است، اما وقتی آدم می‌رود [متن را] نگاه می‌کند، می‌بیند مساله این طورها هم نبوده است یا اگر بوده، به این شدت نبوده است. متن را این یک نحو غشّی است که شما با قلمهایتان‌ می‌کنید. همان طور که این فروشنده روغنِ رو و زیرش با هم فرق دارد و غشّ است و حرام، این هم که تیترش با واقعش مخالف است، این هم غشّ است و حرام.

ضرورت وجود انتقاد صحیح در روزنامه‌ها

باید توجه به این معنا بکنید که ما یک روز دیگر هم داریم. این را شک نکنید. ما یک روز محاسبه داریم، از همه چیزها محاسبه می‌شود. آن روز خود انسان خودش را محاسبه می‌کند، آن روز قلمها می‌آیند شهادت می‌دهند، دستها شهادت می‌دهند، چشمها شهادت می‌دهند. انسان خودش آن روز محاسبه خودش را می‌کند. ما یک همچنین روزی را داریم. دیر و زودش خیلی مهم نیست، اما هست یک چنین روزی.
باید توجه به این بکنید که الآنی که شما می‌خواهید کشور اسلامی باشد، وقتی کشور می‌خواهید اسلامی باشد، باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد، روزنامه‌هایش باید اسلامی باشد، [مخصوصاً] وقتی این طور است که، از همه اطراف در صدد هستند که یک چیزی پیدا بکنند و اضافه‌اش کنند، در روزنامه یک چیزی را می‌بینند، آن وقت می‌بینید در رادیو لندن و در رادیو امریکا و در رادیوی کجا، یک کلمه را برداشته و تصحیفش «4» کرده است یا همان را یک جور بزرگی نمایش داده است، [تا] همه دنیا [ببینند] که در ایران- مثلًا- یک چنین قضایاست؛ در ایران یک چنین مفاسدی در کار هست؛ در ایران الآن تمام کارها به هم ریخته است؛ تمام چیزها چطور [است.] اینها برای این است که این اشخاصی که می‌خواهند یک فسادی بکنند، خوب، از این راهها می‌کنند؛ یکیش هم راه مطبوعات است.
من امیدوارم که شما این روزنامه‌ای که دستتان هست و عهده‌دار مسئولیت آن هستید، درصدد باشید که اولًا، افرادی که می‌خواهند صدمه بزنند به این جمهوری اسلامی، اگر یک دفعه نمی‌توانید آنها را ارشاد کنید و رد کنید، به تدریج به تدریج، بعد از مدتی. وقتی امر تدریجی شد، درست می‌شود. و بعد هم راجع به محتوا، شما هیچ کس را دشمن‌ خودتان حساب نکنید. نمی‌گویم صدام را هم دشمن حساب نکنید. اما اینهایی که الآن متکفل امور کشور هستند، هیچ کدام دشمن نیستند با هم؛ سلیقه‌های مختلفی دارند. این سلیقه‌های مختلف، روی یک- مثلًا- انگیزه‌هایی که هست در نفس انسان، این سلیقه‌های مختلف به صورت مخاصمه برمی‌آید. در روزنامه‌ها نباید صورت مخاصمه با کسی داشته باشند، صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند. انتقاد باید بشود. تا انتقاد نشود، اصلاح نمی‌شود یک جامعه. عیب هم در همه جا هست؛ سر تا پای انسان عیب است و باید این عیبها را گفت و انتقادات را کرد؛ برای اینکه اصلاح بشود جامعه.
خداوند ان شاء الله، شما را حفظ کند؛ موفق باشید؛ و همه قلمها موفق باشند که رضای خدا را ملاحظه کنند.

«۱»- سوره حدید، آیه ۴: و هر جا که باشید، همراه شماست‏«۲»- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.«۳»- فریب.«۴»- تغییر کلمات یک جمله به گونه‏ای که معنا تغییر کند.


امام خمینی (ره)؛ 12 خرداد 1360

جمله طلایی

فراز طلایی

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: