شناسه مطلب صحیفه
نمایش نسخه چاپی

مصاحبه با مجله «اشترن» درباره آزادی احزاب در جمهوری اسلامی‌

پاریس، نوفل لوشاتو
آزادی احزاب در جمهوری اسلامی
جلد ۵ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۴۸۲ تا صفحه ۴۸۳

مصاحبه‌کننده: خبرنگار مجله آلمانی اشترن‌
سوال: [حضرت آیت الله! شما بنیادگذاری یک دولت اسلامی را در ایران اعلام فرموده‌اید که ریاست آن را عهده دار خواهید شد. آیا این دولت اسلامی بر اساس یک رژیم پارلمانی و از نوع رژیمهای پارلمانی دنیای غرب خواهد بود یا یک نوع حکومت روحانی؟ و آیا می‌خواهید نقش ریاست خود را با انتخابات و یا با مراجعه به آرای عمومی به تصویب برسانید؟ در این دولت اسلامی آیا احزاب سیاسی، روزنامه‌ها و همچنین غیر معتقدین به دین می‌توانند آزادانه- احتمالًا- عدم موافقت را با آن حضرت و سیاستتان اظهار دارند؟]
جواب: من نمی‌خواهم ریاست دولت را داشته باشم. و طرز حکومت، حکومت جمهوری است و تکیه به آرای ملت؛ و قانون، قوانین اسلام است. و احزاب آزادند که مخالفت با ما یا با هر چیزی بکنند، مادامی که اقداماتشان مضر به کشور نباشد.
[قدرت حضرت عالی بر روی چه نیروی سیاسی یا بر چه تشکیلات بنیادی دیگر اتکا خواهد داشت؟ تکیه شما مثلًا بر روی «جبهه ملی» است یا بر روی روحانیون؟ قبلًا اظهار فرموده بودید که اینها فقها و اشخاص دیگری هستند که باید به امور حکومت اشتغال یابند و آیا این اصل به همان سان که قبلًا فرموده‌اید عمل خواهد شد؟]
- من چنین چیزی نگفته‌ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است. نظارت بر قوانین البته به عهده روحانیون است و اتکای روحانیون هم به ملت است نه به حزبی. و من هم به ملت اتکا دارم و به حزبی وابسته نیستم.
[بنا بر این نقل قولهایی که از جنابعالی در روزنامه هرالد تریبون امریکایی منتشر شده، نقل قول و پیام شما نیست؟]
- بسیاری از روزنامه‌ها بر خلاف واقع چیز می‌نویسند. و من باید تعجب کنم از اینکه چطور روزنامه‌ها به خودشان اجازه می‌دهند که حرفهایی که بر خلاف واقع است و من نگفته‌ام و نکرده‌ام نسبت دهند.
[در چه هنگام و در چه شرایطی برای نخستین بار در خود احساس این رسالت سیاسی را فرموده‌اید؟ و چرا توده‌های ایرانی را بلافاصله پس از حوادث سال 1963 «1»- از همان هنگام که جنابعالی رهبر خلقی بودید- بسیج نفرمودید؟]
- ما از اول برای اینکه مخالفت با رژیم داشته باشیم، چون رژیم را قانونی نمی‌دانستیم، درصدد بودیم و لکن بتدریج ملت بیدار شد. یک امری نبود که بتوان در همان اوایل این کار را انجام داد. در این مدت کم کم مردم بیدار شدند و از یک سال و نیم قبل به این طرف، این آگاهی به اوج خود رسید و منتهی به این مسائل شد.

«۱»- مقارن ۱۵ خرداد ۱۳۴۲.


امام خمینی (ره)؛ 26 دی 1357

فراز طلایی

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: