بسم الله الرحمن الرحیم
من نمیدانم چطور از عهده مراتب این زحمات برآیم. من خدمتی که مورد پسند باشد نکردم. و من از خدا میخواهم که توفیق بدهد که همه ما خدمت بکنیم به این کشور، خدمت بکنیم به احکام اسلام.
پاسداری از منافع امریکا با شعار «ملیت»
امروز روزی است که این مرحلهای که ما طی کردیم به مرحله حساسی رسیده است، به طوری که برای همه ما تکلیف الهی ایجاد شده است. همه ما مکلف هستیم که در این مرحلهای که بین موت و حیات هست، که از اول تا آخر استقلال است، ما باید در این موقع هیچ غفلت نکنیم. غفلتِ یک آن برای ما گران تمام میشود. الآن وقتی است که حیلهها به راه افتاده است و از هر راهی میخواهند ما را بازی بدهند، ملت ایران را بازی بدهند. امروز دوباره از سر راجع به اینکه ما میخواهیم آزادی بدهیم و ما میخواهیم- نمیدانم- چه بکنیم، مهلت به ما بدهید! از این حرفهایی که همیشه شاه میگفت و خدعه میکرد و ما به آن گوش نکردیم، حالا نوکر شاه «1» دارد این حرفها را میزند. اینها میخواهند همان قدرت را برگردانند. اینها نوکرهای امریکا هستند؛ اینهایند که باز منافع امریکا را به اسم ملیت، به اسم اسلام، به اسم قومیت، به اسم ملت، به اسم- نمیدانم- خدمتگزاری، میخواهند منافع امریکا را حفظ بکنند؛ میخواهند منابع شما را به اجانب بدهند؛ میخواهند شما را تحت اسارت قرار بدهند.
در راه دستیابی به حکومت اسلامی
و الآن وقتی است که غفلت در آن مصادف با انتحار و خودکشی است. غفلت نباید کرد؛ باید این نهضت را ادامه داد. باید خیابانها را پر از جمعیت کرد. باید همه مردم آگاهانه بریزند توی خیابانها و این بنیان فاسد را از بین بردارند. چیزی دیگر از آن نمانده است جز یک حشاشهای- چیز مختصری؛ این هم باید با همت شما مردم مسلمان، با همت ملت ایران، باید این هم از میان برداشته بشود تا ما برسیم به یک حکومت اسلامی، به یک حکومت عدل، به یک حکومتی که نه منافع شما را توانَد بخورد، نه تواند به غیر بدهد. ما یک همچو حکومتی میخواهیم. یک حکومت ملی اسلامی. یک جمهوری که متکی بر رای خود مردم باشد. مردم آزادانه رای بدهند نه مثل این پنجاه سال که هیچ کس در هیچ چیز آزاد نبود؛ نه مثل این سی و چند سال که ما به اسارتها کشیده شدیم، به زحمتها کشیده شدیم؛ منافع ما، [سرمایه] هایی که ما داشتیم، مخازن ما را بردند خوردند. الآن هم در بانکهای خارجی اینهایی که مال مخازن ما هستند موجود است به اسم محمد رضا خان، به اسم عائله او، به اسمِ- مثلًا- آنهایی که وابسته به او هستند. همه [داراییهای] ما را آنها بردهاند. یک ملتی را فقیر کردند و از اینجا رفتند و فرار کردند.
وحدت کلمه، کلید پیروزی
ما از همه شما جوانها تشکر میکنیم که در این موقع همه با قدرت، همه با اراده، همه با خواستهای الهی بپاخاستید و کارهای خودتان را زمین گذاشتید و این کار بزرگی که به عهده همه ماست دنبال کردید. و رمز پیروزی شما وحدت کلمه [است] و اینکه همهتان یک مطلب را میخواهید. الآن همه ملتها، ملت ایران در هر شهری، در هر دهی، در هر قصبهای همین مطلب را میخواهد: نبودِ شاه که نیست ان شاء الله، نبودِ رژیم که نیست. ان شاء الله؛ نبودِ دولت غاصب که نیست ان شاء الله؛ ایجاد حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی که خواهد بود ان شاء الله.
من از همه شما آقایان تشکر میکنم که در این موردها زحمت کشیدید لکن زحمتی بوده است که برای خادم خودتان کشیدید، زحمتی بوده است که برای خدمتگزار خودتان کشیدید. من خدمتگزار شما هستم. من میخواهم که شما عزیز باشید. من خدمتگزار ملت هستم. من میخواهم ملت اسلام سربلند باشد، مستقل باشد؛ نه مثل حالا که ما باید همه چیزمان از جای دیگر باشد. و همه مسائل سیاسیمان را دیگران نقشه بکشند، همه مسائل اجتماعیمان را دیگران نقشهاش را بکشند، فرهنگ ما را دیگران برنامه بدهند، ارتش ما را دیگران- مستشار دیگران اداره بکنند. من میخواهم که همه شما مستقل باشید. و این ته ماندهای که از استعمار مانده است و حالا به اظهار «ملیت» و اینها دارد کسب بیت المال را میکند، این را هم بزنید پرتش بکنید. و. ان شاء الله حکومت اسلامی نزدیک است.