بسم الله الرحمن الرحیم
تبیین آزادی مطبوعات
من به طور کلی مسائل را طرح میکنم. افراد چطور هستند، من اطلاعی ندارم. به طور کلی، در هر کشوری، مطبوعات آن کشور و تلویزیون و رادیوی آن کشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات باید ببینند که ملت چه میخواهد، مسیر ملت چیست، روشنگری در آن طریق داشته باشند و مردم را هدایت کنند. اگر مطبوعاتی پیدا شد که مسیر آنها بر خلاف مسیر ملت است، راهی که آنها میروند غیر از راهی است که ملت میرود، این بر فرض اینکه ... دولت هم اجازه بدهد که بنویسند و بگویند لکن مورد تایید این ملت نمیتواند باشد؛ و نباید آن را حساب کرد که یک رسانه ملی است و یک روزنامه کشوری و ملی است. و اگر خدای نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافی و ننوشتن مقالاتی که در مسیر ملت است این نحو عمل بکنند، این به نظر میآید که توطئه در کار باشد؛ این غیر از آزادی مطبوعات است.آقایانی که اسم از «آزادی» میآورند، چه آقایانی که داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهای دیگری که فریاد از آزادی میزنند، اینها آزادی را درست بیان نمیکنند، یا نمیدانند. در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هر کس بر خلاف قوانین بر خلاف قانون اساسی یک ملت، بر خلاف قوانین ملت هم هر چه دلش میخواهد بگوید. آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. مملکت ایران مملکت اسلامی است و قوانین ایران قوانین اسلام است. در قانون اساسی زمان سابق هم این معنا که هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانون نیست و قانون باید موافق با قوانین اسلام باشد، هست. و هر قانونی که در ایران قانون اساسی که در ایران بخواهد قانونیت داشته باشد، نمیتواند قانونی باشد که بر خلاف گفته پیغمبر اسلام، بر خلاف گفته قرآن باشد. پس آزادی- که گفته میشود که مطبوعات آزادند، بیان آزاد است- معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کاری میخواهند بکنند؛ مثلًا آزادند دزدی بکنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراکز فحشا درست کنند. این آزادی آزادی غربی است- البته به استثنای دزدیاش- این آزادی غربی [است] که هر کس هر کاری دلش میخواهد بکند و لو اینکه فحشا باشد، و لو اینکه یک کارهایی باشد ناشایسته. این طور آزادی در ایران نمیتواند باشد. آزادی در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد؛ در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسی، بیانْ آزاد و بحثْ آزاد. این اشتباهی است که میکنند.
آزادی یا بیبند و باری؟!
اینهایی که فریاد از آزادی میزنند، اینها غربزدهاند؛ آزادی غربی میخواهند. اینها که دم از دمکراتیک میزنند، اینها همان دمکراتیک غربی را میخواهند، آزادی غربی را میخواهند؛ یعنی بیبند و باری. در غرب هر چه شده است، ما هم باید تَبَع آنها باشیم! اینها جزو غربزدهها هستند. روزنامهها آزادند مطالب بنویسند، مسائل بنویسند اما آزاد هستند که اهانت به- مثلًا- مقدسات مردم بکنند؟! آزادند که فحش به مردم بدهند!؟ آزادند که تهمت به مردم بزنند؟! همچو آزادی نمیتواند باشد. آزادی توطئه نمیتواند باشد. اگر یک روزنامهای فرضاً- من نمیخواهم یک روزنامهای را بگویم این طور است اگر یک روزنامهای توطئه بر ضد مسیر ملت میخواهد بکند با نوشتن چیزهایی که بر خلاف مسیر ملت است و با ننوشتن چیزهایی که بر مسیر ملت است، اگر بخواهد توطئه بکند و راهی برود که دشمنهای یک ملت آن راه را میروند، ترویج بکند از کارهای دشمنهای یک ملتی، بنویسد چیزهایی که مربوط به دشمنهای یک ملت است، اگراین طور باشد، این طور آزادیها را ملت ما نمیتوانند بپذیرند.ملت ما این همه زحمت کشیدند و این همه خون دادند و این همه گرفتاری پیدا کردند و این همه فریاد زدند، اینها برای اسلام این کارها را کردند. اسلام را مردم میخواهند.
اگر ما اسلام نداشتیم الآن هم همان معانی سابق بود. مردم برای جهات دیگری غیر اسلام نمیروند خون خودشان را بریزند. مردم شهادت را میخواهند. الآن هم باز اشخاصی میآیند از من استدعا میکنند که دعا کنید که ما شهید بشویم. شهادت را برای چه میخواهند؟ شهادت را برای این میخواهند که یک مثلًا غیر اسلام یک چیز دیگری تحقق پیدا کند؟ یک دمکراسی غربی باشد؟ یک آزادی مثل شوروی باشد؟ یک آزادی مثل- مثلًا- امریکا باشد؟ یا اسلام را میخواهند اینها؟
اگر اسلام نبود، همه اینهایی که دارند میگویند آزادی آزادی- همه اینها- یا در اروپا باید زندگی بکنند یا در بیغولهها! اسلام اینها را از بیغولهها بیرون آورد و از خارج کشور آورد به داخل. حالا که آورده، باز حرفهایی میزنند که مسیرْ مسیر اسلام نیست. این کاری که اسلام کرد این بود که شماها را آزاد کرد، شماها را از حبسها بیرون آورد، شماها را از تبعیدات برگرداند. شماهایی که رفتید در خارج نشستید و تماشا کردید تا خون مردم ریخته شد، حالا فرصت به دستتان آمد و آمدید به ایران. همچو کرد که شما حالا آزاد شدید لکن آزادی که بر ضد اسلام صحبت کنید! آزادی که بر ضد همان که شما را آزاد کرده است بحث بکنید! آزادیی که همه چیز بگویید الّا اسلام! همه حرفها را بزنید، همه چیز خوب است لکن از اسلام صحبت نشود! اگر یک کسی از اسلام صحبت میکند به او حمله بکنید! این حرفها نیست در کار. مطبوعات و کلیه [نشریاتی] که در یک کشوری هست به خدمت ملت باید باشد، برای یک ملتی باید آموزنده باشد، مسیر ملت را باید روشن کند؛ نه اینکه بر خلاف مسیر ملت عمل بکند. هرجا و هر روزنامهای، هر مطبوعاتی، و هر چه که از این رسانههای- به اصطلاح- تبلیغاتی هست، همه اینها باید مسیرشان همان مسیر ملت باشد و تخلف از این نکنند. این، هم بر صلاح خودشان است، هم بر صلاح کشور است، و هم موافق با قوانین موضوعه در یک کشور.
من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه شماها موفق باشید به خدمت. امروز روزی است که همه باید خدمت بکنیم. امروز روزی نیست که هر کسی به یک طرف بکشد. همه [در] مسیر ملت، که راه افتاده است ملت؛ ببینیم چه کرد ملت، چه میخواهد ملت؛ همینی که ملت میخواهد همه با هم باید دنبال این برویم. همان که این قدرت بزرگ را به هم زد و شکست، باید دنبال آن رفت تا بتوانیم نجات بدهیم ملت را. اگر این مسیر را ما دست از آن برداریم، حرفهایی- هی بنشینند یک مطلب بگویند، اختلاف ایجاد بکنند ... [دائماً] یک مطلبی را بگویند، این اسباب این میشود که ما نتوانیم این نهضت را به آخر برسانیم.