[بسم الله الرحمن الرحیم]
ایجاد اختلاف بین علما و ملت
سلام مرا به علمای شیراز خصوصاً حضرت آیت الله محلاتی، «1» برسانید و از طرف من دست ایشان را ببوسید و بگویید: شما خیلی به رنج بودید؛ زندان رفتن شما و اقدام شما فراموش نمیشود؛ سیزده روزی که در جایی، نظیر جای چاقوکشها به سر بردید، مورد نظر ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه- خواهد بود. الحال بدانید و به مردم برسانید، به هر وسیلهای که میشود مردم محترم فارس و سایر جاها را مطلع فرمایید که اینها با سرنیزه، کشتن و زندان کردن و سایر اعمال وحشیانهای که در دنیای امروز، حتی در آفریقا و ملل دیگر، بکلی انجام نمیشود، نمیتوانند پیش ببرند و جلوی احساسات مسلمانها را بگیرند و اسلام را از بین ببرند؛ و شکست میخورند. لذا آمدند و نقشه مهمتری کشیدند. ممکن است فعلًا نه کشتن باشد و نه زندان و نه کار زشت دیگری؛ زیرا با اینها پیش نبردند. ای کاش؛ این طور چه عیب داشت؟ همه جا را بگیرند، همه را ببرند و عدهای را بکشند؛ دیگران هستند؛ لکن نقشهای که مهمتر است و اینها دارند، این است که میخواهند بین علما و ملت اسلام اختلاف بیندازند. اینها میخواهند بگویند علما با انقلاب شاه موافقند؛ تا مردم را برگردانند، و سرمایه علما را که مردم هستند، از دستشان بگیرند. به آیت الله العظمی محلاتی و سایر علمای شیراز بگویید که طلاب را تهذیب کنید، مردم را متحد فرمایید. حواستان جمع باشد؛ مواظب باشید. به همه مردم برسانید، اینها دشمن هستند؛ دشمن اسلام هستند؛ دشمن ملت هستند.
همه در یک صف هستیم
پیغمبر اسلام عرب است؛ ما اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. کوچک و بزرگ نداریم؛ بالا و پایین نداریم؛ مُقدم و موخر نداریم؛ همه در یک صف هستیم. ما همه برای اسلام و برای خدا قیام میکنیم و باید برای خدا باشد؛ نه برای دنیا. هیچ کس بر دیگری فضیلتی ندارد. اختصاص به حوزه ندارد؛ همه موظفند. آنها خیال کردند آیت الله بروجردی فوت کرد، اسلام هم فوت کرد. اشتباه میکنند؛ بد خیال میکنند. پیغمبر و علی و سایر ائمه- علیهم السلام- و سایر بزرگان از دنیا رفتند و اسلام باقی ماند. خمینی هم میمیرد. من عمرم به آخر رسیده؛ چند روزی بیش، از عمرم باقی نیست. شما ای طلاب وای فضلا که جوان هستید، کوشش کنید. من میمیرم، دیگری میآید؛ دیگری میرود، و دیگری میآید. اسلام محفوظ باشد. دست بوسیدن و عکس و تقدم و تاخر اسم، معنی ندارد ... حوزه علمیه باید به کار اسلام بخورد. اگر حوزه علمیه به کار اسلام نخورد، بیهوده است، مبتذل است، واجب است بر همه و همه خطبا و مسلمین که مردم را مطلع کنند؛ زیرا اصل اسلام در خطر است. در اصل که اختلاف نیست؛ مگر فرعی است که اختلاف نظر داشته باشند؟ مگر یقین دارند که اسلام در خطر نیست؟ هیچ کس نباید صلاح را در سکوت بداند، نباید هیچ کس این فکر را بکند.
علاقه مردم به دین
من از بعضی تعصباتِ بیجا رنج میبرم. گاهی بعضی مطالب را از طلبههای جوان میشنوم، سرم درد میگیرد. عکس یعنی چه؟ اینها موهومات است. خمینی هم اگر برای خدا کار نکند، مردم از بینش میبرند؛ نابودش میکنند .... [باید] برای رضای خدا، برای دین مردم کار کرد؛ نه برای دنیا. به خدا قسم، آنهایی که ساکت شدند- که دنیا را هم از آنها میگیرند- بیچاره میشوند، مردم دین میخواهند. علما و روحانیت خدمتگزار دین هستند؛ لذا آنها را دوست میدارند؛ و الّا اگر فهمیدند که برای دنیاست و برای حبّ ریاست است و امثال آن، هیچ اعتنایی به آنها نمیکنند. من نمیتوانم پول را بگیرم و به طلاب بدهم؛ ولی مردم گرسنه و بیچاره بمانند و دین از بین برود. اما اگر چنین کنم باید نابودم کنند، بیرونم کنند. مردم کاملًا حواسشان جمع است. مردم دیندار، آدم خدمتگزار به دین میخواهند؛ هر کس برجسته تر شد، او را دوست میدارند. علاقه مردم به ما برای دین است. این ابراز علاقه، برای اظهار علاقه به دین است. اشتباه میکنند آنهایی که میخواهند بین علما و مردم و دین جدایی بیندازند؛ آنها رسوا شدند سید ضیاء «2» به شاه گفته است، گرفتن این مرد، اشتباه بوده؛ آزاد کردن او هم اشتباه بوده.
آنها مفتضح شدند
اگر مطبوعات ما نمینویسند، خارجیها مینویسند؛ به من رسیده و میرسد که در خارج چه خبرها شده، چقدر اینها رسوا شدهاند. انزجار این مردم از آنها بر تمام دنیا، ثابت شد. آنهایی که مردم را به اشتباه میاندازند، خیانت میکنند. این مطبوعات، خائن هستند. در جواب تلگراف حضرت آیت الله العظمی خویی خیلی اشتباه کاری کرده بودند. در ضمن چند جمله تمام مقاصدشان را گفته و حرفهای ما را رد کرده بودند. گفته بودند: علما حقیقت اسلام را نفهمیدند؛ ما فلسفه احکام را میفهمیم. گفته بودند: پیغمبر آرزوی تساوی داشت؛ اینها مرادشان از تساوی حقوق، عدالت اجتماعی نیست؛ ممکن است اگر علما ساکت شوند، کم کم حرف از ارث و طلاق و غیر اینها به میان بیاورند. آنها دشمن هستند؛ باید شما متحد شوید. اختلاف را دور بیندازید، و از گوشه زندان نباید ترسید. از بین رفتن اسلام ... است. باید اسلام بماند، و قرآن هم بماند. خمینی از بین برود، برود؛ دیگری هم از بین برود، برود. هدف ما حفظ اسلام و قرآن است، نه حفظ دنیای خود. همه یک هدف داریم؛ همه شریک هستیم؛ اختلاف نداریم و نباید داشته باشیم. از عموم ملت ایران تشکر میکنیم؛ خصوصاً از علما و روحانیون، و همچنین از ملت فارس و روحانیون و علمای آنها بسیار ممنون و متشکرم. خداوند همه را موید و منصور بدارد.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.